گنجور

 
صائب تبریزی

بوالهوس از خط نظر پوشید زان روی چو ماه

خط به چشم بی سوادان می کند عالم سیاه

گفتم از خط خارخار عشق من کمتر شود

شد خطش دام تماشای دگر بهر نگاه

از غبار خط یکی صد گشت پیچ و تاب زلف

شد علم انگشت زنهاری ز گرد این سپاه

وصف کردم تا به ماه آن چهره را از سادگی

از زمین تا آسمان ممنون من گردید ماه!

بر گواهان لباسی گرچه نبود اعتماد

ماه کنعان را بود بس چاک پیراهن گواه

تن به امداد خسیسان درمده چون ماه مصر

کافکنند از قیمت نازل ترا دیگر به چاه

بر سبکروحان گرانی می کند اندک غمی

لنگر پرواز گردد دیده ها را برگ کاه

هر که بر حرفم نهد انگشت، ریزد خون خویش

کشته گردد مار کجرو چون گذارد پا به راه

دست بی ریزش فقیران را وبال گردن است

ابر بی باران کند دلهای روشن را سیاه

در بلا بودن بود صائب به از بیم بلا

از هوا گیرد خموشی را چراغ صبحگاه

 
 
 
مسعود سعد سلمان

ماه تیرست ای نموده تیره از روی تو ماه

می درین مه لعل روشن گردد ای مه می بخواه

وقت نعمتهاست لیکن نعمتی چون می مدان

جان بدین گفته که من گفتم گواه آید گواه

دل به می تازه ست تازه جان همی شادست شاد

[...]

امیر معزی

صدهزاران سال میمون باد جشن مهرماه

بر شهنشاهی که دارد صدهزاران مهر وماه

بندگانش مهر و ماه اند وز فرخ طلعتش

روز ایشان هست فرخ‌تر ز جشن مهر ماه

یک تن است او از عدد وز نصرت و تایید هست

[...]

سنایی

در سعادت همچنین آسوده بادی سال و ماه

از بزرگان و ز بزرگی مر ترا اقبال و جاه

وطواط

هست دولت را اساس و هست ملت را پناه

حضرت خوارزمشاه و خدمت خوارزمشاه

خسرو عادل ، علاء دولت ، آن کز عدل اوست

هم خلایق را امان و هم شرایع را پناه

مسند خوارزمشاهی تا مسلم شود بدو

[...]

سوزنی سمرقندی

آنکه روی چرخ را زینت بانجم داد و ماه

داد ملک شرق را زینت بخیل شاه و شاه

شهریار شیردل خوارزمشاه آتسز که هست

در سر شمشیر او پیروزی دین الله

دولتی شاهی که بی کوشش سپهر از بهر او

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه