ای از عرب و از عجمت مثل نزاده
حسن تو عرب را و عجم را بتو داده
در روی عجم چشم توصد تیر کشیده
وز چشم عرب لعل تو صد چشمه گشاده
خوبان عرب بر سر اسب تو دویده
شاهان عجم پیش رخت گشته پیاده
از چشم تو مجنون عرب یافته مستی
وز لعل توشیرین عجم ساخته باده
گیرد عربی داغ غمت بر تن سوده
دارد عجمی نقش رخت بر دل ساده
از روی تو در عید عجم خاسته غوغا
از زلف تو در دین عرب فتنه فتاده
در ملک عجم اوحدی از وصف رخ تو
بر نطق فصیحان عرب بند نهاده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی یک فرد است که به طرز جالبی هم قوم عرب و هم عجم (غیرعرب) را تحت تأثیر قرار داده است. در آن به زیبایی چشمها و لبهای این فرد اشاره شده و چگونگی جذب و مجذوب کردن دیگران به تصویر کشیده شده است. شاعر میگوید که حتی در روزهای عید، به خاطر جذابیت این فرد، شور و هیجان حاکم است و حتی زلفهایش باعث بروز فتنههایی در دین عرب شده است. در نهایت، این زیبایی باعث میشود که زبان فصیحان عرب از توصیف آن قاصر باشد.
هوش مصنوعی: تو که زیباییات هم برای عربها و هم برای غیر عربها مثالزدنی است، به آنها زیبایی و جذابیتی بخشیدهای که هیچ کس دیگری نتوانسته است.
هوش مصنوعی: چشم تو مانند صد تیر بر دل عجم اثر میگذارد و از چشمان عرب، لعل تو مانند صد چشمه جوش میزند.
هوش مصنوعی: زیباییها و جوانان عرب به دنبالت دویدهاند، در حالی که شاهان عجم برای دیدن تو از اسبها پایین آمدهاند.
هوش مصنوعی: از نگاه تو، یک مجنون عرب به مستی و شوق افتاده است، و از لعل تو، نوشیدنی شیرین و دلپذیری برای عجم ساخته شده است.
هوش مصنوعی: عرب که غم تو را به شدت احساس میکند، در حالی که سرزمینش در آتش ناراحتی میسوزد، فردی عجم که تو را به زیبایی میسازد، بر دل ساده و بیآلایش تو نقش میزند.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت تو در عید، در میان مردم عجم هیاهو و شلوغی به پا شده است، و از تارهای موی تو در دیانت عرب، آشفتگی و اضطراب ایجاد شده است.
هوش مصنوعی: در سرزمین عجم، کسی نتوانسته است به خوبی زیبایی چهره تو را به زبان فصیح و گویا توصیف کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وان نار بکردار یکی حقهٔ ساده
بیجاده همه رنگ بدان حقه بداده
لختی گهر سرخ در آن حقه نهاده
توتو سلب زرد بر آن روی فتاده
ای مهر تو بر سینهٔ من مهر نهاده
ای عشق تو از دیدهٔ من آب گشاده
بسته کمر بندگی تو همه احرار
از سر کله خواجگی و کبر نهاده
دستان دو دست تو به عیوق رسیده
[...]
ای دلبر بیصورت صورتگر ساده
وی ساغر پرفتنه به عشاق بداده
از گفتن اسرار دهان را تو ببسته
و آن در که نمیگویم در سینه گشاده
تا پرده برانداخت جمال تو نهانی
[...]
ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده
شد در همه خلق از نمکت شور زیاده
ابروت کمان بر من بیچاره کشیده
چشمانت کمین بر دل خونخواره گشاده
از نوع بشر چون بشرت دیده ندیده
[...]
تا سرو ترا راه به گلزار فتاده
گل گشته به تعظیم تو از شاخ پیاده
مه حلقه ابروی تو در گوش کشیده
سر بر خط مشکین تو خورشید نهاده
دنباله چشم تو گذشته است ز ابرو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.