گنجور

 
صائب تبریزی

جذبه شوق تو هر کس را گریبان گیر شد

هر سر مو بر تنش در قطع ره شمشیر شد

نوبهار زندگی را در خزان از سر گرفت

چون زلیخا هر که در عشق جوانان پیر شد

عاشق مسکین نظر بندست هر جا می رود

دیده آهو به مجنون حلقه زنجیر شد

یک دل آشفته عالم را پریشان می کند

آخر از دلگیری ما عالمی دلگیر شد

اشک چون کم شد، به مژگان زور می آرد نگاه

می مکد انگشت خود را طفل چون بی شیر شد

شهپر پرواز مرغ روح را در گل گرفت

هر که صائب در جهان آلوده تعمیر شد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

روزگارم در سر و کار بتی دلگیر شد

کودکم چون بخت برنا بوده من پیر شد

روزم از بس ظلمت اندوه و غم چون قیر شد

شیر رویم قیر گشت و قیر مویم شیر شد

اوحدی

دل اسیر حلقهٔ آن زلف چون زنحیر شد

تن ز استیلای هجر آن پریرخ پیر شد

چون کمان بشکست پشت عالیم را در فراق

نوک مژگانش ز بهر کشتن من تیر شد

نیست جز سودای زلف همچو قیرش در سرم

[...]

عرفی

دل بشد فرزانه و عقل از فسون دلگیر شد

مُلک شوقم را فریبت از پی تعمیر شد

نسبت دل با خودم دیدم، بسی کم مایه بود

بر جنون افزودمش تا قابل زنجیر شد

یافتم تعبیر رنگی چون به بالینم نشست

[...]

صائب تبریزی

از ملامت عاقبت مجنون بیابان گیر شد

از زبان خلق پنهان در دهان شیر شد

می فزاید هایهوی می پرستان را سرود

شورش مجنون زیاد از ناله زنجیر شد

در تماشاگاه عالم دیده حیران ما

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قدسی مشهدی

گفتم از عشقت کشم دامن گریبان‌گیر شد

سر کشیدم، گردنم تا پای در زنجیر شد

کاوکاو چشمه اندازد ز صافی آب را

آنقدر در گریه کوشیدم که بی‌تاثیر شد

از خدنگ عشق، پیکانی که شد در سینه جمع

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه