گنجور

 
صائب تبریزی

در مجمع ما نیست کسی را غم خانه

چون ریگ روان قافله ماست روانه

از هر دو جهان حاصل من ناوک آهی است

مانند کمان پاک فروشم ز دو خانه

رزمی است پرآشوب مصیبتکده خاک

بشتاب که خود را بدرآری ز میانه

چون تیر که در وصل کمان است گشادش

باشد به میان رفتن من بهر کرانه

با قامت خم حلقه به گوش در دل باش

در بحر کمان روی مگردان ز نشانه

در پرده شب نوش می ناب که دریافت

عمر ابدی خضر به یک جام شبانه

هر چند برآورده آن جان جهانم

چون خانه ندارم خبر از صاحب خانه

بس تیر سبکسیر که بر خاک نشاند

هر کس که ز ثابت قدمان شد چو نشانه

دل زود توان کند ز یاران مخالف

خوش باش به ناسازی اوضاع زمانه

جمعی که به معنی نرسیدند ز دعوی

آشوب دماغند چو حمام زنانه

فریاد که چون صورت دیوار ندارم

صائب خبر از خانه و از صاحب خانه

 
 
 
مسعود سعد سلمان

ای خواجه عمید زَمَن و فخر زمانه

ای صاحب آزاده و زیبا و یگانه

مر فضل تو را نیست پدیدار کرانه

تو زنده و فضل تو در آفاق فسانه

مولانا

رندان همه جمعند در این دیر مغانه

درده تو یکی رطل بدان پیر یگانه

خون ریزبک عشق در و بام گرفته‌ست

و آن عقل گریزان شده از خانه به خانه

یک پرده برانداخته آن شاهد اعظم

[...]

اوحدی

سر در کف پایت نهم، ای یار یگانه

روزی که درآیی ز درم مست شبانه

در صورت خوبان همه نوریست الهی

از شمع رخت می‌زند آن نور زبانه

با چشم تو یک رنگ چو گشتیم به مستی

[...]

ابن یمین

ای ترک پریچهره از آن جام شبانه

در ده بصبوحی می گلرنگ مغانه

گفنی که بده جان ز پی بوسه و بستان

بستان و بده تا کی از این عذر و بهانه

جان بر طبق شوق نهم پیش تو روزی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
خواجوی کرمانی

دی آن بت کافر بچه با چنگ و چغانه

می رفت بسر وقت حریفان شبانه

بر لاله زنیلش اثر داغ صبوحی

بر ماه ز مشکش گره جعد مغانه

یاقوت بمی شسته و آراسته خورشید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه