بیصحبت تو عیش میسر نمیشود
رغبت به بوسه لب ساغر نمیشود
یارب چه خاک بر سر بیطاقتی کنم
دستم دچار دامن محشر نمیشود
هر سطر کار شهپر جبریل میکند
مکتوب ما وبال کبوتر نمیشود
بال شکسته است کلید در قفس
این فتح بیشکستگی پر نمیشود
صائب چه رفتهای، گلی از بوسهاش بچین
دائم زمان وصل میسر نمیشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و جدایی میپردازد. شاعر از ناکامی در تجربه لذت و عشق بدون محبوب صحبت میکند. او احساس خستگی و ناامیدی میکند و به چالشهای رسیدن به معشوق اشاره میکند. در این متن، عشق به عنوان چیزی که بدون حضور محبوب نمیتواند کامل باشد، توصیف شده است و شاعر از ناتوانی و بیطاقتی خود در برابر این جدایی ابراز ناراحتی میکند. در نهایت، اشاره به اینکه هربار که به وصال فکر میکند، آن را غیرممکن میداند، حس ناامیدی را تشدید میکند.
هوش مصنوعی: بیوجود تو، خوشی و لذت در زندگی امکانپذیر نیست و بدون اشتیاق به بوسیدن لبهی جام، نمیتوان به شادمانی رسید.
هوش مصنوعی: ای خدا، چه خاکی بر سر بیصبریام بریزم! دستانم از دامن محشر رها نمیشود.
هوش مصنوعی: هر خط از نوشتههای ما به اندازه کار بزرگ فرشته جبریل ارزشمند است و تحت هیچ شرایطی به زیان ما نخواهد بود.
هوش مصنوعی: پرندهای که بالش شکسته، نمیتواند از قفس خارج شود. این نشاندهنده این است که حتی اگر درگیری برای آزادی وجود داشته باشد، فقدان توانایی پرواز مانع از دستیابی به آزادی است.
هوش مصنوعی: صائب، چرا رفتهای؟ گل بوسهاش را هر بار بچین، زیرا زمان وصال همیشه فراهم نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وصلت به آبِ دیده میسر نمیشود
دستم به حیلههایِ دگر درنمیشود
هرچند گردِ پای و سرِ دل برآمدم
هیچم حدیثِ هجرِ تو در سر نمیشود
دل بیشتر ز دیده بپالود و همچنان
[...]
سر نیست کز تو بر سر خنجر نمیشود
تا سر نمیشود غمت از سر نمیشود
از شست عشق نو نپرد هیچ ناوکی
کان با قضای چرخ برابر نمیشود
هر دم به تیر غمزه بریزی هزار خون
[...]
یک حاجتم ز وصل میسر نمیشود
یک حجتم ز عشق مقرر نمیشود
کارم درافتاد ولیکن به یل برون
کاری چنین به پهلوی لاغر نمیشود
زین شیوه آتشی که مرا در دل اوفتاد
[...]
کو دیدهای که بیتو به خون تر نمیشود؟
یا رخ که از فراق تو چون زر نمیشود؟
زان طره باد نیست که نگرفت بوی مشک
زان زلف خاک نیست که عنبر نمیشود
پیوسته با منی و مرا با تو هیچ وقت
[...]
بی روی یار صبر میسر نمیشود
بیصورتش حباب مصور نمیشود
با او دمی وصال به صد لابه سالها
تقریر میکنیم و مقرر نمیشود
گفتم که بوسهای بربایم ز لعل او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.