ای مدعی، دلت گر ازین باده مست نیست
در عیب ما مرو، که ترا حق به دست نیست
بگشای دست و جان و دلت را به یاد دوست
ایثار کن روان، که درین راه پست نیست
با محتسب بگوی که: از قاضیان شهر
رو، عذر ما بخواه، که او نیز مست نیست
تا صوفیان به بادهٔ صافی رسیدهاند
در خانقاه جز دو سه دردی پرست نیست
من عاشقم، مرا به ملامت خجل مکن
کز عشق، تا اجل نرسد، بازرست نیست
در مهر او چو ذره هوا گیر شو بلند
کین ره به پای سایه نشینان پست نیست
هر کس که نیست گشت به هستی رسید زود
وآنکس که او گمان برد آنجا که هست نیست
یک ذره نیست در دل مجروح اوحدی
کز ضرب تیر عشق برو صد شکست نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بیان مفاهیم عشق، مستی و حقیقت میپردازد. شاعر از مدعیان عشق میخواهد که اگر از باده محبت مست نشدهاند، در عیبجویی دیگران نپردازند، زیرا حقیقت را نمیدانند. او به ایثار و گشودن دل به یاد دوست دعوت میکند و میگوید که این راه پست نیست. همچنین اشاره میکند که صوفیان به بادهای لطیف رسیدهاند، و ملامتکردن عاشق را نادرست میداند. شاعر تأکید میکند که در عشق، بالا رفتن از مقامهای عادی و رسیدن به حقیقت ممکن است. در نهایت، او با اشاره به مجروحیت دل عاشق، بیان میکند که عشق عمیقاً انسان را تحت تأثیر قرار میدهد و نمیتوان آن را نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: ای مدعی! اگر دلت از این شراب شاداب و سرمست نیست، در عیبجویی ما مگذار، چون تو حق داوری نداری.
هوش مصنوعی: دست و دل و جانت را به خاطر دوست باز کن و فدا کن، زیرا در این مسیر چیزی کم ارزش وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به محتسب بگو که قاضیهای شهر را ترک کند و از ما معذرتخواهی کند، زیرا او هم در حالتی نیست که منصفانه قضاوت کند.
هوش مصنوعی: صوفیان که به کمال و حقیقت رسیدهاند، در محل عبادت تنها چند نفر هستند که به دنبال درد و رنج خویش میگردند.
هوش مصنوعی: من عاشقم و تو مرا به سرزنش و انتقاد نرسان، زیرا عشق من تا زمانی که مرگ به سراغم نیامده، محدودیت و غیرقابل برگشتی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر در عشق او مانند ذرهای نورانی و پر انرژی باشی، به آسانی به ارتفاعات بلندی میرسی، زیرا این مسیر برای کسانی که در سایه و در موقعیتهای پایین هستند، مناسب نیست.
هوش مصنوعی: هر کسی که در جستجوی حقیقت و وجود بوده، به زودی به درک و شناخت آن رسیده، اما کسی که فکر میکند در جایی که هست، چیز واقعی وجود ندارد، در واقع از حقیقت دور است.
هوش مصنوعی: دل مجروح اوحدی دارای هیچ کمبودی نیست و حتی از زخمهای ناشی از عشق نیز بینصیب نمانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر رشته وجود کسی را بدست نیست
جز واجب الوجود دگر چه هست نیست
ما شیشه ایم و سنگ اجل در کمین ماست
واحسرتا که چاره بغیر از شکست نیست
در عالم خرابه نشستن هوس مکن
[...]
این بنای عالم خاک از شکست نیست
پستی عمارتی است که آن را نشست نیست
از برگریز مردم بی برگ ایمنند
رنگ شکسته را خطری از شکست نیست
پرواز می کند به پر و بال آفتاب
[...]
همتای تو به عالم بالا و پست نیست
مثل تو در بهشت ندانم که هست؟ نیست
پیمانه یی که باده ندارد شکستنیست
دستی که نیست مصدر ایجاد بستنیست
زلفی که صرف شانه کند عمر کنده به
دامی که صید زنده نگیرد گسستنیست
امروز رخت خود بنه ای خضر ره در آب
[...]
جزخوندل زنقد سلامت به دست نیست
خط امان شیشه به غیر از شکست نیست
آرام عاشق آینهپردازی فناست
مانند شعلهایکه زپا تا نشست نیست
خلقی به وهم خویش پرافشان وحشت است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.