عشق نورزیده بود جان سبکبار من
بر تو مرا فتنه کرد این دل بیکار من
گر خبر از درد من نیست ترا، در نگر
تا بتو گوید درست روی چو دینار من
ای که بیازردهای بیسببم بارها
تا توچه میخواستی از من و آزار من؟
زلف تو در راه دل دام بلا چون نهاد
روی چو گل را بگو تا: ننهد خار من
روی پشیمان شدن نیست، که در عشق تو
نایب قاضی نوشت حجت اقرار من
خود چه حبیبی؟ بتا، یا چه طبیبی؟ که هیچ
از تو دوایی ندید این دل بیمار من
چارهٔ کارم نهان گر بکنی میتوان
لیک تو خود فارغی از من و افکار من
عشق تو هم برگسیخت رشتهٔ تسبیح دل
حسن تو بر باد داد خرمن کردار من
پیش تو بادیست سرد آه دل اوحدی
با همه کز آه اوست گرمی بازار من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حالتی از عشق و درد دل شاعر است. او از عدم توجه معشوق به درد و رنج خود میگوید و از آزارهایی که بدون دلیل متحمل شده، شکایت دارد. شاعر به زیبایی معشوق اشاره میکند و میگوید که زیبایی او دردسرهایی برایش ایجاد کرده است. او احساس میکند که عشقش به معشوق تمامی رشتههای امید و آرزوهایش را پاره کرده و او را به حالتی از ناامیدی و سردرگمی رسانده است. در نهایت اشاره میکند که هرچند دلش پر از آه و اندوه است، اما معشوق در این مورد بیتوجه و فارغ از احساسات او به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: عشق هنوز در دل من جوانه نزده بود، اما تو با زیباییات، دل بیکار و بیهدف من را به شدت فریب دادی.
هوش مصنوعی: اگر به درد من واقف نیستی، به چهرهام نگاه کن که چقدر شبیه دینار (سکه طلا) زیباست و میتواند به تو بگوید از دردم.
هوش مصنوعی: ای کسی که بدون دلیل بارها مرا ناراحت کردهای، بدان که من نمیدانم از من چه میخواستی و چرا مرا آزار میدهی؟
هوش مصنوعی: زلف تو مانند دام بلا برای دل من است. وقتی که روی تو را میبینم، به گل میماند. بگو که خدایا نگذار خارها به من آسیب برسانند.
هوش مصنوعی: در عشق تو، دیگر جایی برای پشیمانی نیست؛ زیرا عشق من به تو به اندازهای قوی و روشن است که مانند دلیلی محکم و قانونی ثبت شده است.
هوش مصنوعی: عزیز من، تو چه نوع محبتی داری؟ یا چه نوع درمانگری هستی؟ که دل بیمار من هیچ کمکی از تو دریافت نکرده است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی میتوانی به مشکلات من رسیدگی کنی، اما تو از من و دغدغههایم بیخبر و بیتوجهی.
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شد که دل من از عشق تو بینظم و آشفته شود و اعمال خوب من نیز از بین برود.
هوش مصنوعی: در حضور تو، بادی سرد وزیدن گرفته که آه دل اوحدی را به همراه دارد، در حالی که این آه خود باعث گرمی بازار من شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواجه غلط کردهای در روش یار من
صد چو تو هم گم شود در من و در کار من
نبود هر گردنی لایق شمشیر عشق
خون سگان کی خورد ضیغم خون خوار من
قلزم من کی کشد تخته هر کشتیی
[...]
ای که ندانی که چیست حالِ من و یارِ من
بیش ملامت مکن غافلی از کارِ من
چند بطون و ظهور عاشق و عینِ حضور
منتظران را وقوف نیست بر اسرارِ من
از من و از خود مگو کز شرفِ یار من
[...]
نیست جز اقرار عشق حاصل گفتار من
چهره به خونین رقم حجت اقرار من
عشق تو زآغاز کار برد قرار دلم
تا به چه گیرد قرار عاقبت کار من
خانه من پست شد رخنه به جان درفتاد
[...]
رهن می ناب شد، جبه و دستار من
رفت به باد فنا، خرمن پندار من
مطرب قانون عشق پرده دری ساز کرد
شد کف دریای خون پرده اسرار من
رشته عشق مجاز سر به حقیقت کشید
[...]
نرگس بیمار تو گشته پرستار من
تا چه کند این طبیب با دل بیمار من
خفتهٔ بیدار گیر گر چه ندیدی ببین
چشم پر از خواب خویش دیدهٔ بیدار من
رسم تو عاشقکشی شیوهٔ من عاشقی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.