من که از داغ جنون ساغر سرشار کشم
خاک بر فرقم اگر منت دستار کشم
روی در دامن صحرای جنون می آرم
چند بنشینم و خط بر رخ دیوار کشم؟
مردمی مردمک چشم جهان بین من است
پرده دیده خود در قدم خار کشم
چشمم از نیش مکافات ز بس ترسیده است
زهره ام نیست که ناخن به رگ تار کشم
کاوش سینه ز صد کار برآورد مرا
دست خود بوسم اگر دست ازین کار کشم
از قماش سخنم صبح بناگوش ترست
با چنین جنس چرا ناز خریدار کشم؟
من که از خرقه ناموس برون آمده ام
چون سر دار چرا منت دستار کشم؟
به تغافل جگر خصم زبون می سوزم
نیستم برق که خنجر به رخ خار کشم
نیست در روی زمین گوشه امنی صائب
رخت ازین لجه پر خون به سردار کشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عیب من نیست که: در عشق تو تیمار کشم
بار بر گردن من چون تو نهی بار کشم
بر سر خاک درت گر بودم راه شبی
سرمهوارش همه در دیدهٔ بیدار کشم
دلم آن نیست که من بعد به کاری آید
[...]
بهتر آنست که پا از سر بازار کشم
تا بکی دردسر از بار خریدار کشم
رفته در پای دلم خاری و افغان که مرا
نیست آندست که از پای دل آن خار کشم
کرده ای بر ستمم عادت از آن می ترسم
[...]
گر من از هر دو جهان دست بیکبار کشم
کافرم پای اگر از طلب یار کشم
بیکی غمزه تلافی شود از جانب یار
گر هزاران ستم از جانب اغیار کشم
من از آندم که شدم عاشق گل دامن عزم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.