آنرا که چون تو لاله رخی در سرا بود
میلش به دیدن گل و سوسن چرا بود؟
سرو و سمن به قد تو مانند و روی تو
گر سرو با کلاه و سمن در قبا بود
در پای خود کشی به ستم هر دمی مرا
بیچاره عاشقی که به دست شما بود
با این کمان و دست که ما راست، پیش تو
گر تیر بر نشانه زنیم از قضا بود
باری روا کن از دهن خویش کام من
زان پس گرم به جور بسوزی روا بود
یا زلف را مهل که کند قصد خون من
یا بوسهای بده که مرا خون بها بود
یک دم دلم ز درد تو خالی نمیشود
من دل ندیدهام که چنین مبتلا بود
گویی: به صبر چاره کن این روز عشق را
آخر به روز عشق صبوری کجا بود؟
نام دوا مبر بر عاشق، که مرگ به
رنجور عشق را که نظر بر دوا بود
گفتی: شنیدهام سخن اوحدی، عجب!
کس چشم آن نداشت که گوشت به ما بود
گر زانکه خون من بخوری از تو طرفه نیست
کان کو غم شما خورد اینش سزا بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و درد عاشقانه پرداخته است. شاعر از زیبایی معشوقه خود میگوید و اینکه چطور وجود او مشابه گل و سوسن است. او از درد و رنجی که به خاطر عشق تحمل میکند صحبت میکند و از معشوقهاش میخواهد که به او لطف کند و کمی از سختیهای عشق را کاهش دهد. شاعر همچنین به امیدی که در دل دارد، اشاره میکند و میگوید که حتی در مواجهه با درد عشق، نمیتواند از فکر معشوق خود دور شود. در نهایت، او از وضعیت خود شکایت میکند که عاشق به گونهای بیمار و رنجور است که تنها به عشق و زیبایی معشوق میاندیشد.
هوش مصنوعی: کسی که مانند تو چهرهاش زیباست و در خانهاش حضور دارد، چرا باید تمایل به دیدن گل و سوسن داشته باشد؟
هوش مصنوعی: قد و قامت تو به زیبایی سرو و سمن است و اگر سرو کلاه به سر داشته باشد و سمن در لباس قشنگی باشد، باز هم زیبایی تو بینظیرتر است.
هوش مصنوعی: این جمله نشان میدهد که شخصی در هر لحظه از عشق خود در عذاب است و به خاطر محبوبش، با مشکلات و ستمهایی که به او میشود، در حال رنج و بیچارگی است. عشق او به محبوبش به گونهای است که با هر درد و سختی که تحمل میکند، احساس بیچارگی و اسیری میکند.
هوش مصنوعی: با این کمان و دستانی که داریم، اگر تیر را به نشانه بزنیم، این فقط به خاطر شانس و اتفاق خواهد بود.
هوش مصنوعی: به هر حال، از زبان خودت به من اجازه بده که از لبت نوشم. بعد از این، اگر با ستم بر من بسوزی، من این را هم تحمل میکنم.
هوش مصنوعی: یا زلف بلندت را لحظهای کنار بگذار تا مرا غمگین نکند، یا اینکه بوسهای به من بده که ارزشش برای من خیلی زیاد است.
هوش مصنوعی: دل من هرگز از درد تو آرام نمیگیرد. من هیچ دلی ندیدهام که اینگونه دچار مشکل و رنج باشد.
هوش مصنوعی: انگار باید با صبر این روزهای عشق را تحمل کرد، اما در نهایت صبوری در چنین روزهایی چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: نام دارو را بر عاشق نبر، زیرا مرگ برای عاشق رنجور که امیدوار به درمان است، سختتر است.
هوش مصنوعی: تو گفتی که سخنان اوحدی را شنیدهای، عجب! هیچکس انتظار نداشت که ما اینجا بهخاطر شنیدنش کنار هم باشیم.
هوش مصنوعی: اگر تو از خون من بنوشی، جای تعجب نیست، زیرا کسی که غم شما را میخورد، شایستهاش همین است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر سال عمر من به سر آید روا بود
اندی که سال عیش همیشه به جا بود
پایان عاشقی نه پدیدست تا ابد
پس سال و ماه و وقت در او از کجا بود
ای وای و حسرتا که اگر عشق یک نفس
[...]
جانا ، همه خطاب تو با من جفا بود
وز من جفات را همه پاسخ وفا بود
هرگز مباد با تو جفاکار روزگار
ور چه همیشه کار تو با من جفا بود
ای نزد من ز جان و دل من عزیز تر
[...]
مولی قوام دین که بر اقلیم حلّ و عقد
کلک گره گشای تو فرمان روا بود
تر گردد از حیای کفت ابر هر زمان
وین قطره ها کزو بچکد از حیا بود
با طبع تو مثل نتوان زد ز موج بحر
[...]
اقبال را بقا نبود دل بر او مبند
عمری که در غرور گذاری هبا بود
ور نیست باورت ز من اینک تو خود ببین
اقبال را چو قلب کنی لابقا بود
گر او مراست هرچه بخواهم مرا بود
ملکی بدین صفت چو منی راکجا بود
با فقر وفاقه هیچ حسد نیست بر توام
گو هردو کون از آن تو واو مرا بود
در ملک آن فقیر که باشد غنی بعشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.