گنجور

 
صائب تبریزی

کوه را چون ابر، حکم او به رفتار آورد

ریگ را چون سبحه، ذکر او به گفتار آورد

جنبش ما ناتوانان است از اقبال عشق

ذره را خورشید تابان بر سر کار آورد

پرده پوشی می کند دریای جوشان را به کف

آن که می خواهد مرا دربند دستار آورد

از دل بی حاصلم هر جا حدیثی بگذرد

بید مجنون سر به پیش انداختن بار آورد

شد زبیکاری سیه عالم به چشم من، کجاست

چشم پرکاری که ما را بر سر کار آورد

مهر عالمتاب در هر جا دچار او شود

با کمال شوخ چشمی رو به دیوار آورد

هر نهالی را که آبش از گداچشمان بود

شاخسارش برگ سبز سایلان بار آورد

می تواند با تو در پیری هم آغوشم کند

آن که چندین گل برون از پرده خار آورد

چون ید بیضا فروغش نور می سوزد به چشم

در نظر چون گوهر ما را خریدار آورد

دفتر گل را دهد بلبل به باد از آه سرد

فردی از دیوان اگر صائب به گلزار آورد

 
 
 
امیر معزی

چیست آن‌گوهرکه ارکان دست خمّار آورد

گوهری کان گوهر مردم پدیدار آورد

لطف آب و رنگ آتش دارد و تا‌ثیر او

آب سوی جان و آتش سوی رخسار آورد

گر به‌دی مه بگذرد بر مجلس آزادگان

[...]

همام تبریزی

روی زیبا چون تماشا را به گلزار آورد

شاخ گل را شرم بادا گر گلی بار آورد

گر صبا از زلف او بویی به سوی چین برد

مشک را در نافۀ آهو به ز نهار آورد

کار، بوی زلف او دارد که هنگام صبوح

[...]

امیرخسرو دهلوی

هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آورد

تا کدامین باد بویی زان جفا کار آورد

رفت آن شوخ و دل خون گشته را با خود ببرد

عاقبت روزی همان خونش گرفتار آورد

دوستان، من کی هوس دارم به نالیدن، ولی

[...]

اوحدی

عشق بی‌علت ترنج دوستی بار آورد

گر به علت عشق ورزی رنج و تیمار آورد

چیست پیش پاکبازان کام دل جستن؟ غرض

وین غرض در دوستی نقصان بسیار آورد

در میان مهربانان مهر دار و گو مباش

[...]

نسیمی

قاصدی کو تا به جان پیغام دلدار آورد

یا هوایی کز نسیم طره یار آورد

آن کس از دنیا و عقبی باشد آزادی چو ما

دردمندی را که عشق یار در کار آورد

گر اناالحق‌های ما را بشنود منصور مست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه