گنجور

 
اوحدی

خانهٔ تحقیق را ماه شبستان تویی

انفس و آفاق را میوهٔ بستان تویی

از ره صورت ترا آدم خاکیست نام

چونکه به معنی رسی صورت رحمان تویی

مهد سلیمان کشید باد به تاثیر مهر

مهد سلیمان بهل، مهر سلیمان تویی

داروی دردی که هست از در غیری مخواه

درد دل خویش را دارو و درمان تویی

در کرم‌آباد جود بر سر خوان وجود

اول نعمت تراست آخر مهمان تویی

آنکه سخن زاد ازو نی سخن آباد ازو

روی سخن در تو کرد زانکه سخندان تویی

دوش طلب گار دوست گشتم و گفت: اوحدی

کانچه طلب میکنی دور مرو، کان تویی