گو نباشد شمع بر خاک این به خون آغشته را
نور می بارد ز سیما این چراغ کشته را
ساده لوحان جنون از بیم محشر فارغند
بیم رسوایی نباشد نامه ننوشته را
نیست در دل خاکساران را تماشایی که نیست
آسمان در زیر پا افتاده است این پشته را
تار و پود عالم امکان بود موج سراب
همچو سوزن جا به چشم خود مده این رشته را
ناامیدی از غم عالم دل ما را خرید
از غبار اندیشه نبود چشم بر هم هشته را
تشنه برمی گشت از سرچشمه آب حیات
خضر اگر می دید آن تیغ به خون آغشته را
نیست جز اشک ندامت خوشه ای در آستین
دانه در رهگذار کاروانی کشته را
صحبت افسرده را نادیدن از دیدن به است
شکوه از دامن نباشد شمع ماتم کشته را
جمع کردن خویش را در عهد پیری مشکل است
پیش ره نتوان گرفتن لشکر برگشته را
حاصل پهلوی چرب این خسیسان کاهش است
می خورد گوهر به چشم تنگ آخر رشته را
بر سر ریگ روان باشد اساس زندگی
می کند موج سراب این خانه یک خشته را
نیست بی خون شفق نان فلک چون آفتاب
خاک خور صائب، مخور این قرص خون آغشته را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی عواطف انسانی و مفهوم درد و غم میپردازد. شاعر به تصویرگری تصاویر غمانگیز و ناامیدکننده از زندگی میپردازد و نشان میدهد که زندگی پر از رنج و ندامت است. او به زوال و یأس اشاره میکند و بیان میکند که حتی در میان غم، امیدی به زندگی وجود ندارد. شاعر با استفاده از استعارهها و تشبیهات به تیرهروزی و پیچیدگیهای زندگی اشاره میکند و به این نکته میرسد که نمیتوان از واقعیتهای تلخ فرار کرد. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که مفهوم زندگی و امید در کنار درد و رنج معنا پیدا میکند.
هوش مصنوعی: اگر چه شمعی در خاک نیست، ولی نور این چراغی که به خون آغشته شده، از چهرهاش میتابد.
هوش مصنوعی: سادهلوحان به خاطر وحشتی که از روز قیامت دارند، بیخیال هستند و ترس از رسوایی ندارند، چرا که نامه اعمالی که نوشته نشده است، آنها را نگران نمیکند.
هوش مصنوعی: در دل خاکیها چیزی نیست که بتوان به آن دلخوش کرد، چون آسمان در زیر پا افتاده و این توده خاکی به چشم نمیآید.
هوش مصنوعی: تمامی موجودات و واقعیتها در این جهان به هم پیوستهاند و مانند یک سراب فریبنده هستند. پس مراقب باش که به سادگی این پیوندها را نادیده نگیری و به خودت اجازه نده که این رشتههای ظریف را از دست بدهی.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که در جهان وجود دارد، قلب ما را تسخیر کرده و به خاطر افکار و پندارهای ما، چشمانمان نتوانسته است به واقعیت و آرامش نظر کند.
هوش مصنوعی: اگر فرد تشنهای به سرچشمه آب حیات خضر میرسید و تیغی که به خون آغشته بود را میدید، به طور حتم برمیگشت.
هوش مصنوعی: در آستین دانه، جز اشکهای پشیمانی چیز دیگری وجود ندارد؛ در مسیر کاروانی که کشتهای را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: بهتر است که به جای اندوه و غم، از دیدن تب و تاب زندگی لذت ببریم، زیرا شمعی که در ماتم سوخته، نمیتواند از دامن غم بازگردد.
هوش مصنوعی: در دوران پیری، سخت است که انسان بتواند خود را جمع و جور کند و بر مشکلاتش غلبه کند؛ بهویژه اینکه نمیتوان لشکری را که رو به برگشت است، در مسیر درست هدایت کرد.
هوش مصنوعی: نتیجهی تلاش و بیرحمی این افراد کمخرد، کاهش دادن ارزشهاست. در نهایت، تنها یک نگاه تنگ و کوتهفکرانه، به زیباییها و گنجینههای زندگی آسیب میزند.
هوش مصنوعی: در جایی که شن و شنزار جاری است، پایه زندگی وجود دارد. امواج سراب در این خانه، ظاهری فریبنده از وجود یک جسم بیارزش را به نمایش میگذارند.
هوش مصنوعی: بدون خون شفق، در آسمان نان وجود ندارد. مانند آفتاب که به خاک میتابد، صائب، این تکه نان که به خون آغشته است را نخور.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
با که گویم سرگذشت این دل سرگشته را؟
راز سر گردان عاشق پیشهٔ غم کشته را؟
آب چشم من ز سر بگذشت و میگویی: بپوش
چون توان پوشیدن این آب ز سر بگذشته را؟
جان شیرین منست آن لب، بهل تا میکشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.