دل از مژگان خوابآلود در زنهار میآید
بلای جان بود تیغی که لنگردار میآید
میانجی نیست حاجت نقطه و پرگار وحدت را
سر همت بلندان خود به پای دار میآید
ندارد جنگ با هم شیوه مستوری و مستی
ز جوش می به گوشم بانگ استغفار میآید
ز قید صد گره در یک گره میافکند خود را
کسی کز حلقه تسبیح در زنار میآید
تو چون طفلان ز وصل گل به دیدن نیستی قانع
وگرنه کار در از رخنه دیوار میآید
خلاصی از ملامت نیست سرگرم محبت را
سر خورشید هرجا رفت بر دیوار میآید
محال است این که داغ لالهرویان در جگر ماند
گل رنگین به سیر گوشه دستار میآید
نواسنجی که در دل زخم خاری دارد از غیرت
به جای ناله خون گرمش از منقار میآید
سخن را صاف خواهی، لوح دل را صاف کن صائب
که از آیینه طوطی بر سر گفتار میآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات عمیق عشق و درد ناشی از آن پرداخته است. او از دل بستگی به معشوق صحبت میکند و بیان میکند که چگونه عشق میتواند هم شادی و هم غم به همراه داشته باشد. در این مسیر، شاعر از تشبیههای مختلفی استفاده میکند تا نشان دهد عشق و وصل چقدر پیچیده و چه اندازه تأثیرگذارند. او به این نکته اشاره دارد که حتی در دل زخمها و غمها، زیبایی و عشق همچنان حضور دارند و نمیتوان آنها را نادیده گرفت. در نهایت، شاعر با تأکید بر اهمیت پاکی دل و صداقت در احساسات، به ما میگوید که برای درک واقعی عشق باید دل را از هر ناخالصی پاک کنیم.
هوش مصنوعی: دل با چشمان خوابآلودش در حال فرار از خطر است، زیرا آن تیغی که به آرامی نزدیک میشود، میتواند عذابآور باشد.
هوش مصنوعی: میانجی و واسطهای وجود ندارد، نیازمند به خط و دایره نیست. افرادی که عزم و اراده بلندی دارند، به خود این حقیقت را میفهمانند و به آن عمل میکنند.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به توصیف یک حالت درونی میپردازد که در آن دو حالت متضاد، یعنی مستی و پنهانکاری، درگیر هستند. صدای استغفار و طلب بخشش به گوش میرسد که نشاندهندهی آگاهی از خطاها و نیاز به بازگشت به حالت اولیۀ خود است. به طور کلی، احساساتی مانند جنگ داخلی، شوق و پشیمانی در هم آمیختهاند.
هوش مصنوعی: کسی که از هزاران محدودیت و مشکل رهایی یافته و خود را در یک نقطه متمرکز میکند، مانند فردی است که با خروج از حلقه تسبیح به آزادی و شرافت میرسد.
هوش مصنوعی: تو مانند کودکانی هستی که به دیدن گل از وصالش راضی نیستند و اگر چنین نبودی، میتوانستی از طریق شکاف دیوار به آن دسترسی پیدا کنی.
هوش مصنوعی: هیچ راهی برای فرار از سرزنش وجود ندارد؛ عاشقان در هر جایی که بروند، نور مهربانی و محبتشان مثل خورشید بر دیوار میتابد.
هوش مصنوعی: این نا ممکن است که درد و غم زیباییها در دل انسان باقی بماند؛ چرا که زیبایی مثل گلهای رنگین در گوشههای زندگی خود را نشان میدهد و فراموش میشود.
هوش مصنوعی: پرندهای که قلبش زخمی است، به جای آنکه از درد ناله کند، از روی غیرت و شجاعت، خون گرمش را به بیرون میریزد.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی گفتارت روشن و صاف باشد، ابتدا باید دل خود را پاک کنی. چون کلمات و سخنان زیبایی که از دل برمیآید، مثل تصویر در یک آیینه شفاف، روشنی خاصی دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبا وقت سحر گویی ز کوی یار میآید
که بوی او شفای جان هر بیمار میآید
نسیم خوش مگر از باغ جلوه میدهد گل را
که آواز خوش از هر سو ز خلقی زار میآید
بیا در گلشن ای بیدل، به بوی گل برافشان جان
[...]
چه بویست این چه بویست این مگر آن یار میآید
مگر آن یار گل رخسار از آن گلزار میآید
شبی یا پرده عودی و یا مشک عبرسودی
و یا یوسف بدین زودی از آن بازار میآید
چه نورست این چه تابست این چه ماه و آفتابست این
[...]
ز من در هجر او هردم فغان زار میآید
خوش آن چشمی که آن هردم بر آن رخسار میآید
به بازی سوی من آمد، به شوخی دل ز من بستد
بدو گفتم: چه خواهی کرد؟ گفتا: کار میآید
چو رفتم بر درش بسیار، دربان گفت کاین مسکین
[...]
سحر گه چون نسیم زلف آن دلدار میآید
درخت شوقم از برگش به برگ و بار میآید
ز توفان خفتگان کوچه را آگاه دار امشب
که سیل گریهٔ این دیدهٔ بیدار میآید
حروف نامهام بینقطه آن بهتر که از چشمم
[...]
نسیم صبح پنداری ز کوی یار میآید
به جانها مژده میآرد که آن دلدار میآید
به صد اکرام میباید به استقبال او رفتن
که بوی دوست میآرد ز کوی یار میآید
بدین خوبی و خوشبویی چنان پیدایی و گویی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.