دوش چون چشم او کمان برداشت
دلم از درد او فغان برداشت
حیرت او زبان من در بست
غیرتش بندم از زبان برداشت
بنشینم به ذکر او تا صبح
صبح چون ظلمت از جهان برداشت
مطرب آن نغمهٔ سبک برزد
ساقی آن ساغر گران برداشت
می و مطرب چو در میان آمد
بت من پرده از میان برداشت
چون بدید این تن روان رفته
بنشست و قلم روان برداشت
از تنم رسم آن کمر برزد
وز دلم نسخهٔ دهان برداشت
جان و جانان چو هر دو دوست شدند
تن آشفته دل ز جان برداشت
بر گرفت از لبش به زور و بزر
همه کامی که میتوان برداشت
اوحدی را چو زور و زر کم بود
دست زاری بر آسمان برداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و درد و شوق ناشی از عشق میپردازد. شاعر به توصیف لحظات مختلفی میپردازد که تحت تأثیر نگاه معشوق قرار گرفته و دلتنگی و حیرت او را بازگو میکند. او با ذکر محبت و ذکری از معشوق تا صبح بیدار میماند و به نشانهٔ عشق، از دل و جانش میگوید که تحت تأثیر او قرار گرفته است. شعر همچنین به زیبایی و سادگی عواطف انسانی و ارتباطات عاشقانه اشاره دارد و در نهایت با دعوت به دوستی و پیوند عمیق میان جان و جانان به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: شب گذشته هنگامی که چشمان او همچون کمانی بر افراشته شد، دلم از درد او نالهای سر داد.
هوش مصنوعی: شگفتی او باعث شده که من نتوانم به درستی صحبت کنم و از شدت علاقهام به او، زبانم بند آمده است.
هوش مصنوعی: به انتظار صبح و روشنایی مینشینم و در دل خود یاد او را میکنم تا تاریکیهای شب از بین برود و روشنایی بر جهان حاکم شود.
هوش مصنوعی: بهتر است که نوازنده، آن آهنگ شاد و دلنشین را بنوازد و ای ساقی، آن جام سنگین را بردار و بیاور.
هوش مصنوعی: زمانی که شراب و نوازنده در کنار هم حاضر شدند، معشوق من از پس پردهها بیرون آمد.
هوش مصنوعی: وقتی او دید که این بدن جانش را ترک کرده، نشسته و قلم را به دست گرفت.
هوش مصنوعی: از بدنم نشانهٔ کمر بر افتاد و از دلم قول و قراری به زبان آمد.
هوش مصنوعی: زمانی که جان و معشوق هر دو به دوستی دست یافتند، دل پر از آشفتگیاش را از جانش جدا کرد.
هوش مصنوعی: از لب او تمامی لذتها و خوشیها را میتوان چید و برداشت، انگار که به زور و بزرگی آنها را گرفتیم.
هوش مصنوعی: اوحدی وقتی که سختی و نداشتن پول را احساس کرد، به آسمان دعا و درخواست کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عدل تا سایه از جهان برداشت
خوشدلی رخت از این مکان برداشت
دوش چون مرغ شب فغان برداشت
مهر خاموشی از دهان برداشت
صبح سرپوش زر کشیده چرخ
از طبقهای آسمان برداشت
زاغ شب در زمان که پشت نمود
[...]
راه دروازه جهان برداشت
دوری از دور آسمان برداشت
دوش عقلم که ترجمان نست
پرده از پوشش نهان برداشت
گرم در گفتگوی شد با من
مطلعی سرد ناگهان برداشت
سخنی چند در غلاف براند
[...]
ظلمت کفر از جهان برداشت
زنگی از آیینه زمان برداشت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.