گنجور

 
صائب تبریزی

گوهر حریف سختی سنگ جدال نیست

با ناقصان ستیزه نمودن کمال نیست

در دوزخم بیفکن و نام گنه مبر

آتش به گرمی عرق انفعال نیست

از صلح کل، سمن به گریبان فشانده ام

پیراهنم قلمرو خار جدال نیست

چون برگ لاله سوخت زبان در دهان من

با بوسه تو چاشنی اعتدال نیست

بتوان گذشت از سر صد معنی بلند

از خون دزد لفظ گذشتن حلال نیست

صائب به بزم وصل سراپا نگاه باش

در صحبتی که حال بود، جای قال نیست

 
 
 
اوحدی

هم خانه‌ایم، روی گرفتن حلال نیست

ناگفته پرسشی، که سخن را مجال نیست

گفتی: بسنده کن به خیالی ز وصل ما

ما را بغیر ازین سخنی در خیال نیست

گر ماه صورت تو ببیند، به صدق دل

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اوحدی
ابن یمین

گفتم بدل که غم مخور اندر جهان بسی

هر چند نظم حال تو بی اختلال نیست

از فیض لطف او مکن امید منقطع

گر دولتی قرین تو گردد محال نیست

کز کارگاه غیب بسی میشود پدید

[...]

عبید زاکانی

حاصل ز زندگانی ما جز وبال نیست

وز روزگار بهره به جز از ملال نیست

نقش سه شش طلب مکن از کعبتین دهر

کین نقش پنج روزه برون از خیال نیست

چون منصب بزرگی و چون جاه و ملک و مال

[...]

جهان ملک خاتون

گرچه به پای بوس تو ما را مجال نیست

غیر از خیال روی توام در خیال نیست

آیم به سر دوان به سر کوی تو چو گوی

ای نور دیدگان ز منت گر ملال نیست

تا کی خوری تو خون دل عاشقان مخور

[...]

محتشم کاشانی

هرچند خون عاشق بی‌دل حلال نیست

در خون من گرفت به آن خردسال نیست

حسنش امان یک نگهم بیشتر نداد

در حسن آدمی کش او اعتدال نیست

دی وقت راندن من از آن بزم بود مست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه