رهن می ناب شد، جبه و دستار من
رفت به باد فنا، خرمن پندار من
مطرب قانون عشق پرده دری ساز کرد
شد کف دریای خون پرده اسرار من
رشته عشق مجاز سر به حقیقت کشید
حلقه توحید شد حلقه زنار من
مهر ادب چون سپند از لب اظهار جست
از صدف آمد برون گوهر شهوار من
کرد نمکدان نگون در جگرم شور عشق
صبح قیامت دمید از دل افگار من
آتش و آب جهان باغ و بهار من است
شوق تو تا گشته است قافله سالار من
رنگ چو مهتاب را حاجت مهتاب نیست
چهره زرین بس است شمع شب تار من
کوه غم روزگار بر سر دست من است
گرچه ز نازکدلی شیشه بود بار من
در چمن من نسیم آه ندامت شود
غنچه برون می رود دست ز گلزار من
بخت ز خواب بهار دیده غفلت گشود
پرده آب حیات گشت شب تار من
ریشه دوانید عشق در جگر تشنه ام
سوختگی دود کرد از دل افگار من
خون شفق جوش زد زهره صبح آب شد
در دل گردون گرفت آه شرربار من
کوکب اقبال من چون نشود آفتاب؟
صبح بناگوش گشت مشرق انوار من
از سر من همچو برق سیل حوادث گذشت
قلعه فولاد گشت پستی دیوار من
خانه من چون حباب بر سر بحر فناست
جنبش موجی کند رخنه به دیوار من
رتبه بط در شکار هیچ کم از کبک نیست
پای خم می بس است دامن کهسار من
عزت ارباب درد خواری و افتادگی است
جای به مژگان دهد آبله (را) خار من
گر نکند هیچ کس جمع کلام مرا
سینه مردم بس است نسخه اشعار من
گر سوی کاشان روی بهر عزیزان ببر
این غزل تازه را صائب از افکار من
زمزمه فکر من وجد و سماع آورد
تا غزل مولوی است سر خط افکار من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و تأملات شاعر درباره عشق، عرفان و حال و هوای درونی او پرداخته است. شاعر از تغییرات زندگی، درد و غم ناشی از عشق و جستجوی حقیقت صحبت میکند. او عشق را به عنوان قدرتی توصیف میکند که میتواند او را از دنیای مادی به دنیای معنا و حقیقت ببرد. همچنین، شاعر به تنهایی و رنجهایش اشاره میکند و در نهایت از زیباییهای عشق و تأثیر آن بر روح و روانش سخن میگوید. این قافیهها و تصاویر شاعرانه نشاندهنده عمق احساسات و تفکرات او درباره وضعیت وجودیاش هستند.
هوش مصنوعی: شراب ناب و خالص را به مانند یک راهنما میدانم، با این حال، لباس و سرپوش من به یکباره به باد رفته و تمام اندیشهها و تصورهایم به تباهی رفته است.
هوش مصنوعی: خوانندهی عشق، پردهبرداری کرد و به طرز خاصی به نمایش احساسات عمیق من پرداخت. دریای خونی که در درونم است، پردهای از رازها و احساسات را به نمایش گذاشت.
هوش مصنوعی: عشق در آغاز خود، به نحوی نمادین و غیرواقعی نمایان شد، اما به مرور زمان به حقیقت و اصالت رسید. این عشق الآن به یک پیوند عمیق و واقعی مبدل شده است که به نوعی و پیوندی معنوی تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: محبت و آداب از زبان من مانند عطر خوش و طبیعی بیرون میآید، درست همانطور که مروارید از صدف خارج میشود و زیباییهای درونم را نمایان میکند.
هوش مصنوعی: عشق شورانگیز در دل من باعث شده که احساساتم مانند نمکدان در جگرم بریزد و به نوعی، در روز قیامت، همه این دردها و آرزوها آشکار خواهند شد.
هوش مصنوعی: آتش و آب نمادهای زندگی و زیباییهای طبیعتاند و من در این جهان مانند یک باغ سرسبز و فصلی پر از شکوفایی احساس میکنم. اشتیاق تو باعث شده که در این زندگی، رهبر و راهنمای من باشی.
هوش مصنوعی: رنگی که به مانند مهتاب است، نیازی به خود مهتاب ندارد. چهرهای طلایی به تنهایی برای روشن کردن شب تار من کافی است.
هوش مصنوعی: کوه غم و اندوه زندگی بر دوش من سنگینی میکند، هرچند که من از طبیعت نرم و شکستنی خود مانند شیشه هستم.
هوش مصنوعی: در چمنزار من، نسیم به آه و حسرت میوزد و گلهای تازه شکوفا میشوند، اما دست از باغ من برمیدارند.
هوش مصنوعی: بخت من از خواب بیدار شد و پردهای از غفلت را کنار زد، و در نتیجه، زندگی و شادی به من بازگشت و شب تار و اندوه من روشن شد.
هوش مصنوعی: عشق در دل من که به شدت تشنه است، نفوذ کرده و درد و رنجی که در دل دارم مثل دودی بالا میآید و مرا میسوزاند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویری زیبا از صبح و طلوع آفتاب اشاره میکند. خون شفق که به رنگ قرمز اشاره دارد، نشان از زیباییهای غروب است که حالا به صبح تبدیل شده و آسمان را روشن میکند. در این میان، احساسات شاعر که شامل غصه و اندوه است، به صورت اشک و باران تجلی پیدا میکند و نشاندهنده تاثیر عمیق آن بر دل اوست. بهعبارتی، احساسات دردناک و شگرف شاعر با زیباییهای طبیعت پیوند خورده است.
هوش مصنوعی: چگونه میتواند ستارهی خوشبختی من بدون تابش آفتاب باشد؟ صبحگاه که صبح با نورهای من در شرق درخشان شده است.
هوش مصنوعی: حوادث و مشکلات به سرعت از سر من گذشتند و قدرت من را مثل یک قلعه محکم کردهاند، اما در عین حال باعث شدهاند که دیوارهای من کوتاهتر و آسیبپذیرتر شوند.
هوش مصنوعی: خانه من مانند یک حباب است که روی آب بیپایان قرار دارد و حرکت موجها باعث میشود دیوارهای آن آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: در شکار، رتبه و جایگاه پرندهی بط هیچ تفاوتی با کبک ندارد. پای خمیده من نیز زینتبخش دامن کوهسارم است.
هوش مصنوعی: عزت و بزرگی صاحبانی که دردها را تحمل میکنند، در افتادگی و تواضعشان نهفته است. این درد و رنج، مانند خاری است که به چشم میرود و نشان از لطافت و حساسیت آنها دارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به حرفهای من توجه نکند، همین که مردم آن را در دل خود نگه دارند کافی است و این خود نسخهای از اشعار من است.
هوش مصنوعی: اگر به سمت کاشان میروی، این غزل تازه را به خاطر عزیزانت با خود ببر. این اشعار از دل من برخواستهاند.
هوش مصنوعی: صدای درونی من، سرشار از شادی و پرشور است و همچون موسیقی، مرا به یاد اشعار مولوی میاندازد که همواره در ذهنم هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواجه غلط کردهای در روش یار من
صد چو تو هم گم شود در من و در کار من
نبود هر گردنی لایق شمشیر عشق
خون سگان کی خورد ضیغم خون خوار من
قلزم من کی کشد تخته هر کشتیی
[...]
ای که ندانی که چیست حالِ من و یارِ من
بیش ملامت مکن غافلی از کارِ من
چند بطون و ظهور عاشق و عینِ حضور
منتظران را وقوف نیست بر اسرارِ من
از من و از خود مگو کز شرفِ یار من
[...]
عشق نورزیده بود جان سبکبار من
بر تو مرا فتنه کرد این دل بیکار من
گر خبر از درد من نیست ترا، در نگر
تا بتو گوید درست روی چو دینار من
ای که بیازردهای بیسببم بارها
[...]
نیست جز اقرار عشق حاصل گفتار من
چهره به خونین رقم حجت اقرار من
عشق تو زآغاز کار برد قرار دلم
تا به چه گیرد قرار عاقبت کار من
خانه من پست شد رخنه به جان درفتاد
[...]
نرگس بیمار تو گشته پرستار من
تا چه کند این طبیب با دل بیمار من
خفتهٔ بیدار گیر گر چه ندیدی ببین
چشم پر از خواب خویش دیدهٔ بیدار من
رسم تو عاشقکشی شیوهٔ من عاشقی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.