در ضمیر ما نمیگنجد بغیر از دوست کس
هر دو عالم را به دشمن ده، که ما را دوست بس
یاد میدار آنکه: هستی هر نفس با دیگری
ای که بییاد تو هرگز بر نیاوردم نفس
میروی چون شمع و خلقی از پس و پیشت روان
نی غلط گفتم، نباشد شمع را خود پیش و پس
غافلست آنکو به شمشیر از تو میپیچد عنان
قندرا لذت مگر نیکو نمیداند مگس؟
کویت از اشکم چو دریا گشت و میترسم از آنک
بر سر ایند این رقیبان سبکبارت چو خس
یار گندم گون بما گر میل کردی نیم جو
هر دو عالم پیش چشم ما نمودی یک عدس
خاطرم وقتی هوس کردی که: بیند چیزها
تا ترا دیدم، نکردم جز به دیدارت هوس
دیگران را از عسس گر شب خیالی در سرست
من چنانم کز خیالم باز نشناسد عسس
اوحدی، راهش به پای لاشهٔ لنگ تو نیست
بعد ازین بنشین که گردی بر نخیزد زین فرس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عمیق احساس دوستی و عشق میپردازد. شاعر به این نکته اشاره میکند که جز دوستی، چیز دیگری در ضمیر انسان نمیگنجد. او به یاد محبوبش همیشه زندگی میکند و بیان میکند که چگونه وجود او برایش حیاتی است. شاعر وضعیت خود را با شمعی مقایسه میکند که در حال سوزاندن است و حس میکند که برای دیگران بیمعنا شده، اما برای خودش وجودش با یاد محبوبش زنده است. او همچنین به غافلانی اشاره میکند که با تهدید و تهاجم سعی در دور کردن او از محبوبش دارند، در حالی که عشق واقعی و عمیق خود را در ضعفها و سختیها مییابد. در نهایت، شاعر از لذتهای کوچک زندگی یاد میکند و تأکید میکند که آرزوهای او تنها و تنها به دیدار محبوبش محدود شده است.
هوش مصنوعی: در دل ما جایی جز دوست نداریم، حتی اگر دو دنیا را به دشمن بدهند، برای ما همین دوستی کافی است.
هوش مصنوعی: به یاد کسی که وجود من در هر لحظه به خاطر اوست و من بدون یاد تو هرگز نتوانستهام نفسی بکشم.
هوش مصنوعی: تو همچون شمع میروی و اطرافیانت به دنبال تو حرکت میکنند. اما اشتباه گفتم، شمع جلو و عقب ندارد.
هوش مصنوعی: کسی که به جای لذت بردن از زندگی و زیباییها، با شمشیر و زور به سراغ تو میآید، در حقیقت از حقیقت و لذت واقعی بیخبر است، مانند مگسی که نمیداند چه چیز واقعاً خوشایند است.
هوش مصنوعی: چشمان من به اندازه دریا اشک ریخته است و از این میترسم که نکند رقبای سبکبار تو، مثل علفهای خشک، به زودی بر سر تو قرار بگیرند.
هوش مصنوعی: اگر یار من، که به رنگ گندم میباشد، میل به من داشته باشد، حتی اگر به اندازهی نیم جو باشد، برای من تمام دو جهان را در برابر چشمانم به اندازهی یک دانه عدس نشان میدهد.
هوش مصنوعی: زمانی که به یاد تو افتادم، فقط خواستم چیزهایی را ببینم که تو را در آنها پیدا کنم و جز دیدن تو هیچ آرزویی نداشتم.
هوش مصنوعی: دیگران اگر در شب خیال خود به دنبال من باشند، من آنقدر در خیال خود غرق شدم که آنها مرا نشناسند.
هوش مصنوعی: اوحدی، راه تو دیگر به آن موجود ناقص نمیرسد. پس بهتر است آرام باشی، زیرا هیچ تحرکی از این اسب نیمهجان برنمیخیزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای توئی بیچارگان را چاره و فریادرس
ایزد از هر دو بند و سختی مر ترا فریادرس
هرکه را رنجی بدو آمد تو برداری ازو
بر ندارد رنج تو جز کردکار پاک و بس
جز بکردار نشاط و ناز نگذاری قدم
[...]
ای بنظم آراستن با سعد اکبر هم نفس
مدح سعدالملک مسعود بن اسعد گوی و بس
آنکه نفس ناطقه از سینه ارباب نظم
بهر سلک مدح او در نفیس آرد نفس
صدر عالی رأی ملک آرای دستوری که بر
[...]
ز اقتضای دور گردون گر پدید آید ترا
چند روزی در جهان بر قول و فعلی دسترس
بشنو از ابن یمین پندی بغایت سودمند
با سلامت عمر اگر داری بسر بردن هوس
بدمگوی و بدمکن با هیچکس در هیچ حال
[...]
هست پیغامی مرا کو قاصدی مشکین نفس
سست میجنبد صبا ای صبح کار توست و بس
پیش خورشید مرا کاریست وانگه غیر صبح
کیست کو در پیش خورشیدی تواند زد نفس؟
ای نسیم صبح بگذر بر شبستانی که گشت
[...]
دوش چون در تشت خون پنهان شد این زرینه تاس
ساقی دوران ز سیم ناب گردان کرد کاس
یک شبه مه در شب تاریک از وجه شبه
بارهٔ یار است گویی از شبه گردش نحاس
زهرهٔ زهرا ز مهر آورده بربط را به چنگ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.