چون ز بغداد و لب دجله دلم یاد کند
دامنم را چو لب دجلهٔ بغداد کند
هیچ کس نیست که از یار سفر کردهٔ من
برساند خبری خیر و دلم شاد کند
هرگز از یاد من خسته فراموش نشد
آنکه هرگز نتواند که مرا یاد کند
هجر داغیست که گر بر جگر کوه نهند
سنگ بر سینه زنان آید و فریاد کند
خانهٔ عمر مرا عشق ز بنیاد بکند
عشق باشد که چنین کار به بنیاد کند
آنکه خون دل من ریخت ز بیداد و برفت
کاج باز آید و خون ریزد و بیداد کند
چه غم از شاه و چه اندیشه ز خسرو باشد؟
گر به شیرین رسد آن ناله که فرهاد کند
باد بر گلبن این باغ گلی را نگذاشت
کز نسیمش دلم از بند غم آزاد کند
اوحدی چون که از آن خرمن گل دورافتاد
خرمن عمر، ضروریست، که بر باد کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با احساساتی عمیق از یاد یار سفر کرده سخن میگوید. او در دلتنگی و غم دوری از معشوقش ناله میکند و آرزو دارد که کسی خبری از او بیاورد تا دلش شاد شود. این عشق و جدایی را به شکلی دردناک توصیف میکند و به تأثیرات منفی آن بر زندگیاش اشاره میکند. همچنین، تصاویری از طبیعت و عناصر زیبای زندگی را به کار میبرد تا نشان دهد که عشق چه تأثیری بر وجود انسان دارد و چگونه میتواند زندگی را با تلخی و شادیهای مضاعف پر کند. در نهایت، به آسیبهایی که جدایی از معشوق به دل انسان میزند اشاره میکند و بهنوعی بیانگر ناپایداری عشق و زندگی است.
هوش مصنوعی: وقتی که یاد بغداد و کنار دجله به سراغم میآید، دلم به گونهای میشود که همچون دامنم، ناخودآگاه به سمت آن سو کشیده میشود.
هوش مصنوعی: شخصی نیست که از دوست مسافر من خبر خوبی بیاورد و دل مرا شاد کند.
هوش مصنوعی: هیچگاه از خاطر من رفتنی نیست، او که نمیتواند من را به یاد بیاورد.
هوش مصنوعی: عشق و دوری از معشوق، همچون داغی بر دل انسان است. اگر سنگی بر دل کوه بگذارند، آن نیز شکسته میشود و صداهایی از آن بلند میشود. این بیانگر شدت درد و فریاد درون انسان است وقتی که در شرایط سخت و پر از درد قرار دارد.
هوش مصنوعی: عشق باعث شد که اساس زندگیام به کلی تغییر کند و این تغییرات ناشی از عشق است که میتواند چنین تأثیر عمیقی بر زندگی بگذارد.
هوش مصنوعی: کسی که با ظلم و ستم دل مرا آزرده کرد و رفت، دوباره برمیگردد و همچنان خون میریزد و به ستمگری ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: چه نگرانیای از شاه و چه فکری دربارهی پادشاهی وجود دارد؟ اگر صدای نالهی فرهاد به شیرین برسد، تمام این مسائل بیاهمیت میشود.
هوش مصنوعی: باد نتوانست در این باغ گلی را برپا نگه دارد، به طوری که عطر و نسیم آن بتواند دلم را از غم رها کند.
هوش مصنوعی: اوحدی در این بیت به این موضوع اشاره دارد که وقتی انسان از جوانی و لذتهای زندگی دور میشود و به پیرسالی نزدیک میشود، ادامه دادن به زندگی و استفاده از چیزهای ناپایدار و بیمورد ضرورتی ندارد و بهتر است که این زمان را به طرز دیگری سپری کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کِلکِ مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
بِبَرَد اجرِ دو صد بنده که آزاد کند
قاصدِ منزلِ سِلمی که سلامت بادش
چه شود گر به سلامی دلِ ما شاد کند؟
امتحان کن که بَسی گنجِ مرادت بدهند
[...]
چشم بدمست تو چون عربده بنیاد کند
بدلم هر مژه را خنجر جلاد کند
رحم در عالم اگر هست اجل دارد و بس
کاین همه طایر روح از قفس آزاد کند
خاک ارباب ریا را ز رواج باطل
[...]
ساقی از جامی اگر خاطر ما شاد کند
به ازان است که صد میکده آباد کند
چشم خفته است غزالی که ندارد شوخی
من و آن صید که خون در دل صیاد کند
آخر ای پادشه حسن چه انصاف است این؟
[...]
کی ز بیداد تو، عاشق به کسی داد کند
نیست فریادرسی، بهر چه فریاد کند
در چمن مرغ چمن ناله چو بنیاد کند
کاش از حال اسیران قفس یاد کند
در قفس ناله گرمم که چو برق آتش زد
نتوانست اثر در دل صیاد کند
گو مکن هرگزم او گر نکند یاد مباد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.