برسانید به خاک قدم یار مرا
که رسانید به جان این دل بیمار مرا
وقت نازک تر ازان موی میان گردیده است
می کنی رحمی اگر بر دل افگار مرا
زخمی غیرت خارم، ز چمن بیزارم
می گزد خنده گل بیشتر از خارمرا
عقده در کار من از غنچه دهان دگرست
ناخن گل نگشاید گره از کار مرا
شکوه از کوتهی بخت، گل بی دردی است
می رسد نیش ز خار سر دیوار مرا
گوهر قدر خود و قیمت من می شکنی
مبر ای چرخ فرومایه به بازار مرا
به سلم خاک مرا پیر مغان خشت زده است
که برون می برد از خانه خمار مرا؟
آنقدر صائب از اوضاع جهان دلگیرم
که غم از دل نبرد خنده دلدار مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به زیبایی احساسات عاشقانه و دردهای ناشی از دوری و بیوفایی معشوق را بیان میکند. شاعر از دلتنگی و بیماری عاشقانهاش سخن میگوید و از معشوق میخواهد که به خاک او برسد و بر دل رنجکشیدهاش رحم کند. او از زخمهای غیوری که بر دلش نشسته و غصهای که در وجودش دارد میگوید. شاعر همچنین به تلخی روزگار و بیرحمی تقدیر اشاره میکند و از احساس ناتوانی در فرار از غم سخن میگوید. در نهایت، او غم و ناامیدی خود را به تصویر میکشد و به عشقش به عنوان منبعی از آرامش و دلخوشی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: به خاک پای محبوبم برسانید، چرا که او جان و روح این دل بیمارم را به من هدیه داد.
هوش مصنوعی: زمان طوری حساس و شکننده شده که اگر بخواهی، میتوانی بر دل غمگین من شفقت و نرمی نشان دهی.
هوش مصنوعی: زخمی که از غیرت و حسرت به من رسیده، من از چمن و زیبایی آن بیزارم. این خندهی گل برای من، بیشتر از زخمهای خار آزاردهنده است.
هوش مصنوعی: مشکل من از سخنان و نظرات دیگران ناشی میشود. هرچند برخی زیبا و دلنشین هستند، اما نمیتوانند به من در حل مسائل کمک کنند.
هوش مصنوعی: بهانه آوردن از بخت بد، مانند گلی است که دردی ندارد. این در حالی است که خارهایی از دیوار به من نیش میزنند.
هوش مصنوعی: تو که ارزش و قیمت خود را میشکنی، ای چرخ بیارزش، مرا به بازار نبر.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خاک من، که نمادی از زندگی و وجود من است، به وسیلهی پیر مغان، که نماد کسی است که به امور عرفانی و معنوی آگاه است، به نوعی محدود شده است. او با خشتهایی که بر روی این خاک میزند، به من یادآوری میکند که از حالت خماری و نشئگی خارج شوم و به سمت نیکی و روشنی بروم. در واقع، این شعر به کشمکش بین حالت خمار و حرکت به سوی آگاهی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: من به قدری از وضعیت دنیا ناراحتم که حتی خنده محبوبم هم قادر به فراموش کردن غصهام نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کس فرستاد به سر اندر عیار مرا
که: مکن یاد به شعر اندر بسیار مرا
وین فژه پیر ز بهر تو مرا خوار گرفت
برهاناد ازو ایزد جبار مرا
ماهرویا ز غم عشق نگه دار مرا
مگذر از بیعت دیرینه و مگذار مرا
به محالی و خطائی که تو را هست خیال
خط مکش بر من و بیهوده میازار مرا
چند گویی که به یکبار زبونگیر شدی
[...]
جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا
باز هم در خط بغداد فکن بار مرا
باجگه دیدم و طیار ز آراستگی
عیش چون باج شد و کار چو طیار مرا
رخت کاول ز در مصطبه برداشتیم
[...]
به خرابات گرو شد سر و دستار مرا
طلبم کن ز خرابات و به دست آر مرا
بفغانند مغان از من و از زاری من
شاید از پیر مغان هم ندهد بار مرا
ساخت اندر دل ما یار خراباتی جای
[...]
مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا
چون شدم صید تو برگیر و نگهدار مرا
اگرم زار کشی میکش و بیزار مشو
زاریم بین و ازین بیش میازار مرا
چون در افتاده ام از پای و ندارم سر خویش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.