گمراه شد ز غفلت من رهنمای من
گردید میل چشم عصاکش عصای من
پیدا نشد کسی که به فریاد من رسد
در شیشه ماند باده مردآزمای من
از دست خود بود چو سبو متکا مرا
پهلوی خشک خویش بود بوریای من
تا سر کشیده ام به گریبان بی خودی
چون پای خم به گنج فرورفته پای من
همصحبت خسیس کند نفس را خسیس
پهلو تهی ز کاه کند کهربای من
از بس گداخته است مرا داغ تشنگی
موج سراب سلسله گردد به پای من
هر بی جگر به من نتواند طرف شدن
برخاستن بود ز سر جان لوای من
آسوده تر ز دیده قربانیان شده است
از ترک آرزو دل بی مدعای من
چون آتش است در شب تاریک رهنما
گم گشتگان بادیه را نقش پای من
خاک مرا به اشک ندامت سرشته اند
با چشم سازگار بود توتیای من
صائب به غیر سیه پرجوش عشق نیست
امروز ساغری که شود غم زدای من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساس گمراهی و بیراهی خود سخن میگوید و به نقصها و مشکلات زندگیاش اشاره میکند. او از فقدان کسی که به یاریاش بیاید، شکایت میکند و به تنهایی و ناامیدی خود در میان مشکلات اشاره دارد. شاعر با تشبیهاتی زیبا، تشنگی و دلتنگی خود را بیان میکند و از داغ عشق و غم میگوید. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که عشق تنها راه نجات او از این دلتنگیهاست و در پی ساغری است که بتواند غمهایش را فراموش کند.
هوش مصنوعی: به دلیل غفلتم، راهنمای من به انحراف رفت و دلخواه من به دلیلی به چشمانم تبدیل شده و عصای من هم به راهنمای من بدل گشته است.
هوش مصنوعی: هیچ کس پیدا نشد که به کمک من بیاید، در حالی که شراب شجاعت من در دل شیشه حبس شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که سبو از دستم افتاد، در کنار خودم، در نزدیکی بدنم، جای خالی و حسرت را احساس کردم.
هوش مصنوعی: هر بار که به گریبان خود نگاه میکنم، احساس میکنم که همچون پای خمیدهای هستم که به گنجی پنهان فرو رفتهام، در حالی که بیدلیل و بیهدف اینجا هستم.
هوش مصنوعی: دوستی با انسانهای بخیل باعث میشود که خود انسان نیز بخیل شود. در اینجا شاعر به این اشاره میکند که وقتی کنار چنین افرادی باشی، حتی کمبودها و بیپولی خود را هم نمیتوانی بپذیری و به نوعی در زندگیات دچار فقر روحی و مالی میشوی.
هوش مصنوعی: به خاطر شدت عطش و دردی که احساس میکنم، گویی گرمای این تشنگی باعث شده است تا مانند امواج سراب، چیزی از جذابیت و نتایج واقعی را در دسترس نداشته باشم.
هوش مصنوعی: هیچ شخصی که دل و جرأتی نداشته باشد نمیتواند با من مواجه شود، زیرا برخواستن و ایستادگی در برابر من نیاز به روحی قوی و جان پر از عزم دارد.
هوش مصنوعی: دل بیادعای من حالا آرامتر از قربانیانی است که در انتظار برآورده شدن آرزوهایشان هستند.
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که مانند شعله آتش در شب تاریک، نشانهای برای راهنمایی کسانی است که در جستجوی راه خود هستند. ردپای من به آنها کمک میکند تا گمراه نشوند و راه درست را پیدا کنند.
هوش مصنوعی: خاک وجود من از اشکهای پشیمانی ساخته شده است و فقط چشم من با این حالت سازگار است.
هوش مصنوعی: امروز هیچ نوشیدنیای نمیتواند غم مرا از بین ببرد مگر اینکه عشق سیاه و پرشور را تجربه کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بوده در قفای تو دایم دعای من
بیگانگی مکن که شدی آشنای من
دست از جفا بدار، وگرنه دعا کنم
تا داد من ز تو بستاند خدای من
گر من دعا کنم به سحرگاه، وای تو
[...]
ای اوفتاده در غم عشقت ز پای من
گر دست اوفتاده نگیری تو، وای من!
نای دلم مگیر به چنگ جفا چنین
کز چنگ محنت تو ننالم چو نای من
پشتم چو چنبر از غم و نیکوست ماجری
[...]
میرفت جان ز بهر دل مبتلای من
میگفت دوست را که تو بنشین به جای من
تن شد ضعیف و یار نیامد به عیادتم
میلی به استخوان ننماید همای من
خواندم دعا و سوی فلک کردمش روان
[...]
ای در بلا فتاده دل مبتلای من
کس را مباد هیچ بلا چون بلای من
از درد عشق یار چنان مبتلا شدم
کاندر جهان طبیب نداند دوای من
عشق از برای دل بود و دل برای عشق
[...]
ای سبز پر کرشمه مشکین قبای من
سر تا قدم بلای سیاهی برای من
با جامه سیاه که در عین شوخیی
دلجوتری ز مردمک دیده های من
چشم تو گرچه کشت بیک دیدنم ولی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.