از زیر چشم در رخ مستور می نگر
مستور رابه دیده مستور می نگر
از پاکدامنی نکنی گر به می نگاه
باری درآن دو نرگس مخمور می نگر
بگشای چاک سینه وسیر بهشت کن
آیینه پیش رو نه و در حور می نگر
غمگین وشادمان مشواز هیچ حالتی
در انقلاب عالم پرشور می نگر
سیری زخاک نیست تهی چشم حرص را
در کاسه های خالی فغفور می نگر
آخر به آتش است سر و کار ظلم را
انجام کار خانه زنبور می نگر
روی زمین اگر چو سلیمان ازان توست
خود رابه زیر پای کم از مور می نگر
فربه مساز لقمه تن رابه آب ونان
آخر به تنگی دهن گور می نگر
شبنم به آفتاب ز پاس ادب رسید
با یار دل یکی کن و از دور می نگر
تاممکن است از سخن حق خموش باش
صائب به دار عبرت منصور می نگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دل، بیا و در رخ آن حور مینگر
بفگن حجاب ظلمت و در نور مینگر
برخیز و از شراب غمش مست گرد و باز
بنشین، در آن دو نرگس مخمور مینگر
یاری که دل ز دیدن او تازه میشود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.