نست چون مژگان بلند و پست در گفتار من
تیر یک ترکش ز همواری بود افکار من
پیش من طوطی ز خجلت سبز نتواند شدن
گوشها را تنگ شکر می کند گفتار من
اشک نیسان را که در چشم صدف گرداند آب
مهره گل می شمارد گوهر شهوار من
خواب شیرینی که مردم جا به چشمش می دهند
می کند کار نمک با دیده بیدار من
از غزل پر کن بود دیوان من صائب تهی
سبزه بیگانه را ره نیست در گلزار من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییها و ویژگیهای گفتار شاعر میپردازد. شاعر با استفاده از نمادهایی همچون مژگان، طوطی و اشک نیسان، به تاثیرگذار بودن کلمات و احساسات خود اشاره میکند. همچنین، تأکید بر این است که آثارش خالی از مفاهیم عمیق نیست و هیچ چیز بیگانهای در جهان شاعر وجود ندارد. در نهایت، شاعر به نوعی حس تنهایی و انزوا را ابراز میکند که بیانگر عمیق بودن افکار و احساساتش است.
هوش مصنوعی: من در صحبتهایم همچون تیر یک کمانم که از نظر افکارم به دو سمت متفاوت کشیده شدهام، مثل مژگان بلند و کوتاه که در تضاد یکدیگرند.
هوش مصنوعی: در حضور من، طوطی از خجالت نمیتواند سبز شود و گوشهایش را تنگ میکند که به خاطر گفتههای شیرین من، شکر میکند.
هوش مصنوعی: اشکهای نیسان که در چشم صدف میچرخند، آب مهره گل را ارزشمند میشمارد و همینطور نگین زیبای من.
هوش مصنوعی: خواب شیرین و دلنشینی که دیگران به آن توجه و اهمیت میدهند، اثر تلخی بر چشمان بیدار من میگذارد.
هوش مصنوعی: در دیوان شعر من تنها غزلها وجود دارد و ثمرهی کارم، بینظیر است. در باغ من، جایی برای سبزههای بیگانه نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مجلس سامیّ مجد الدّینی ای کان هنر
چونی از رنج و صداع و زحمت بسیار من
چون ز من هرگز ندید آزار طبع نازکت
بی سبب شاید که جوید طبع تو ازار من؟
تو به دفع کار من مشغول و من فارغ که خود
[...]
هر چه آن سرخوش کند بویی بود از یار من
هر چه دل واله کند آن پرتو دلدار من
خاک را و خاکیان را این همه جوشش ز چیست
ریخت بر روی زمین یک جرعه از خمار من
هر که را افسرده دیدی عاشق کار خود است
[...]
چون مرا غمناک بیند شاد گردد یار من
زان سبب شادی نمیگردد به گرد کار من
اشک چشمم سر دل یک یک به رخها بر نبشت
گوییا با اشک بیرون میرود اسرار من
رخت ازین شهرم به صحرا برد میباید که شب
[...]
بت پرستی را شعار خود کنم تا یار من
از خدای خود نترسد چون کند آزار من
سر ز تقوی پا ز مسجد دست از طاعت کشم
تا شود آن نامسلمان راضی از اطوار من
کوشم اندر معصیت چندان که گردم کشتنی
[...]
چون زند موج حلاوت کلک شکر بار من
پسته خندان شود لب بسته از گفتار من
دامن فکر من است از دامن گل پاکتر
چشم شبنم می پرد در حسرت گلزار من
چون صدف دریادلان را باز می ماند دهن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.