مشتاق یارم و به در یار میروم
دلدارم اوست، در پی دلدار میروم
تا بینم آفتاب رخ او ز روزنی
مانند سایه بر در و دیوار میروم
او در میان دایرهٔ خانه نقطهوار
من گرد خط کوچه چو پرگار میروم
صدبار چون خلیل مرا سوختند وباز
همچون کلیم در پی دیدار میروم
دوشم نشان دوست به بازار دادهاند
عیبم مکن که بر سر بازار میروم
با یادش ار برهنه به خارم برآورند
گویی که: بر حریر، نه بر خار میروم
با صوفیان صومعه احوال من بگوی
کز خانقاه بر در خمار میروم
از گردنم حمایل تسبیح برگشای
امشب که من به بستن زنار میروم
گویی: دلیل چیست که خود شربتی نساخت؟
از پیش این طبیب، که بیمار میروم
بیچاره شد ز چارهٔ کار من اوحدی
زانش وداع کردم و ناچار میروم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دی فرد و خفته بخت سوی ارمن آمدم
امروز جفت نعمت بسیار میروم
دیدم دو بحر، بحر ایادی و بحر آب
من زین دو بحر شاکر آثار میروم
لب تشنه آمدم به لب بحر شور لیک
[...]
ای دیده، پای شو که بر یار می روم
در جلوه گاه آن بت عیار می روم
راهش ز رفتن مژه پر خار کرده اند
من باز دیده کرده بر آن خار می روم
ای خارخار هجر ز دل دور شو که من
[...]
از جلوه ات ز هوش من زار می روم
چندان که می روی تو من از کار می روم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.