رخت گویم به زیبایی، لبت گویم به شیرینی
حرامست ار چنین صورت کند صورتگری چینی
به عارض حیرت حور و به قامت غیرت طوبی
به رخ سرمایهٔ مهر و به دل پیرایهٔ کینی
ترا، ای ترک، اگر روزی ببیند خسرو گردون
برت زانو زند، گوید: تو آغا باش و من اینی
سخن گویی و میخواهم که دردت زان زبان چینم
ولی ترسم که بد گویان بگویندم: سخن چینی
رخم زردست و آهم سرد و لب خشک از فراق تو
نگفتم حال چشم تر، که خود چون بگذری بینی
ترا با آن غرور حسن و ناز و سرکشی، جانا
کجا از دست برخیزد که پا درویش بنشینی؟
نه تنها بر سر راهت مسلمان دیده میدارد
که گه کافر ترا بیند به راه آید ز بیدینی
اگر قد ترا شمشاد گویم جای آن داری
وگر روی ترا خورشید خوانم در خور اینی
ترا بر اوحدی چون دل نسوزد چاره آن دانم
که در هجر تو میسوزد به تنهایی و مسکینی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر زیبایی و شیرینی آراستگی معشوقش را میستاید و به توصیف چهرهاش میپردازد. او احساس میکند که صورتگری چینی نمیتواند به چنین زیبایی بیافریند. شاعر به ویژگیهای منحصر به فرد معشوق اشاره میکند و بروز احساساتش را در فراق او بیان مینماید. او میگوید که چهرهاش کمرنگ و دلسرد است و از دوری معشوق رنج میبرد. همچنین به این نکته میپردازد که هیچکس نمیتواند در برابر زیبایی معشوق بیتفاوت بماند، حتی کافران نیز تحت تأثیر جذابیت او قرار میگیرند. شاعر با اعتراضی ضمنی به غفلت دیگران از عشق خود، احساس تنهایی و سوز و گداز در نبود معشوق را به تصویر میکشد. در نهایت، شاعر عشق و درد دل خود را به نحوی بیان میکند که گویی هیچکس نمیتواند درک کند که او چگونه در فراق محبوب میسوزد.
هوش مصنوعی: میگویم که زیباییات را بپوشم و لبهایت را شیرین بگویم، اما اگر چنین زیبایی را نقاشی چینی به تصویر بکشد، حرام خواهد بود.
هوش مصنوعی: زیباییهای حور را به غیرت درخت طوبی و روی زیبای عشق را به دل پر از کینه نسبت داده شده است. این تصویرها نشاندهندهٔ شگفتی و جذابیت عشق و عواطف انسانی هستند.
هوش مصنوعی: در آینده اگر روزی شاه از آسمان تو را ببیند و به احترام تو زانو بزند، میگوید: تو سروری و من حالا در این مقام هستم.
هوش مصنوعی: من میخواهم از زبان تو درد و رنجت را بشنوم و درد دل کنی، اما میترسم که برخی از بدگویان بگویند که من به تو گوش میدهم و فقط حرفهایت را میزنم.
هوش مصنوعی: ظاهر من زرد و آهم سنگین و لبهایم خشک است، اما از دوری تو حال چشمهای اشکبارم را نگفتم؛ چرا که وقتی از کنارم بگذری، خود حال آنها را خواهی دید.
هوش مصنوعی: تو با آن زیبایی و خودخواهیات، ای محبوب، چطور میتوانی از جایی که باید برخیزی، در حالی که پای درویش را نادیده میگیری؟
هوش مصنوعی: در مسیر زندگیات فقط مسلمانان نیستند که به تو نظر میاندازند، بلکه افرادی که غیرمؤمن هم هستند میتوانند به تو توجه کنند و از بیدینیات متاثر شوند.
هوش مصنوعی: اگر بگویم که قامت تو مانند شمشاد است، سزاوار این تو هستی. و اگر بگویم که صورت تو همچون خورشید است، این نیز به تو میآید.
هوش مصنوعی: وقتی تو به کسی مانند اوحدی احساس نرسانی و دل نسوزانی، میدانم که علتش این است که او در فراق تو به شدت رنج میکشد و تنهایی و ضعف او را میسوزاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلم بربود شیرینی نگاری سرو سیمینی
شگرفی چابکی چستی وفاداری به آیینی
جهانسوزی دل افروزی که دارد از پی فتنه
ز شکر بر قمر میمی ز سنبل بر سمن سینی
به نزد زلف چون مشکش نباشد مشک را قدری
[...]
دلی یا دیده عقلی تو یا نور خدابینی
چراغ افروز عشاقی تو یا خورشیدآیینی
چو نامت بشنود دلها نگنجد در منازلها
شود حل جمله مشکلها به نور لم یزل بینی
بگفتم آفتابا تو مرا همراه کن با تو
[...]
خودآرا را برابر می کند با خاک خودبینی
حنای شهپر پرواز طاوس است رنگینی
قناعت با سفال خویش کن کز ظاهرآرایی
شود آب گوارا ناگوار از کاسه چینی
سپهر سفله بر شیرین زبانان تنگ می گیرد
[...]
به هستی از گداز انفعالم نیست تسکینی
جبین همکاشکی می داشت چون مژگان عرقچینی
به تدبیری دگر ممکن مدان جمعیت بالم
براین اجزا مگر شیرازه گردد چنگ شاهینی
چو اشک از ننگ خود داری چسان آیم برون یارب
[...]
خوش آن ساعت که بیخشم و غضب با ما تو بنشینی
نه در دل عقدهای ما را نه برابر و ترا چینی
چه فیض است از بهار لخت دل دانی کنارم را
اگر یک ره پر از گل دیدهای دامان گلچینی
نهادم پا به راه عشق تا آید چه در پیشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.