آنکه میخواست مرا بیدل و بییار شده
زود بینم چو خودش عاشق و غمخوار شده
اثری هم بکند زود یقین، میدانم
گریه های شب این دیدهٔ بیدار شده
مددی نیست که دیگر به منش باز آرد
آن ز پیش من دل خسته به آزار شده
ای رفیقان سفر، گر سر رفتن دارید
همتی با من محبوس گرفتار شده
جان فدا کرده و چون باد هوا گشته سبک
دل به غم داده و چون خاک زمین خوار شده
از غم آن تن همچون سمن و روی چو گل
گل گیتی همه در دیدهٔ من خار شده
خرقه پوشیدنم از عشق چرا دارد باز؟
من بسوزانمش این خرقهٔ زنار شده
نظری بر من و بر درد من و زاری من
ای به هجران تو من زارتر از زار شده
کار عشق تو بلاییست نبینی آخر؟
اوحدی را چو من اندر سر این کار شده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و غم و عشق خود سخن میگوید. او به این موضوع اشاره میکند که کسی که او را بیدل و بییار کرده، در حقیقت خود عاشق و غمخوار شده است. او میداند که گریههای شب او تأثیرگذار است و دل خستهاش دیگر به درد و رنج ادامه نمیدهد. به دوستانش میگوید اگر قصد رفتن دارند، با او همدردی کنند؛ زیرا او در غم و پریشانی گرفتار است. شاعر اشاره میکند که عشقش او را به شدت تحت تأثیر قرار داده و حالتی از سبکی و در عین حال سنگینی بر او حاکم است. او همچنین از تغییر وضعیت خود در عشق و تأثیر آن بر زندگیاش میگوید و به این نتیجه میرسد که عشق دردسر زا است و خودش نیز از شدت این درد به شدت دچار عذاب و رنج میباشد. در انتها، اوحدی (شاعر) را به عنوان کسی که تحت تأثیر این احساسات قرار گرفته، یاد میکند.
هوش مصنوعی: آنکه آرزو داشت من بیعشق و بییار باشم، اکنون میبینم که خود او عاشق و غمگین شده است.
هوش مصنوعی: به زودی تأثیری خواهد داشت، میدانم که اشکهای شبانهام، چشمان بیدارم را تحت تأثیر قرار میدهند.
هوش مصنوعی: کمکی نیست که دوباره آن دل خسته و آشفته به خاطر من به حالت اولیهاش برگردد.
هوش مصنوعی: ای دوستان سفر، اگر تمایل دارید که از این محبس آزاد شوید، با من همکاری کنید و تلاشی در این راه داشته باشید.
هوش مصنوعی: جان خود را فدای عشق کرده و همچون نسیمی آزاد و بیخیال گشته، در حالی که به غم دچار شده و مانند خاک بر زمین فرود آمده و حقیر شده است.
هوش مصنوعی: از اندوه او، مانند عطر سمن، و چهرهاش مانند گل، همه زیباییهای دنیا در نظرم به زشتی تبدیل شدهاند.
هوش مصنوعی: چرا من با عشق این پوشش را به تن دارم؟ من این لباس سرسخت را میسوزانم و رها میشوم.
هوش مصنوعی: ای معشوق، نگاهی به من و به درد و زاریام بینداز که به خاطر دوری تو حتی بیشتر از درد و زاری خودم رنج میبرم.
هوش مصنوعی: آیا نمیبینی که عشق تو برای من چه بلا و عذابی شده است؟ اوحدی نیز مانند من در این راه دچار شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خداوند یکی یار جفاکارش ده
دلبری عشوه ده سرکش خون خوارش ده
تا بداند که شب ما به چه سان میگذرد
غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده
چند روزی جهت تجربه بیمارش کن
[...]
هیچ کس را نشود دنیی و دین جمع به هم
وای آن کس که به دنییست گرفتار شده
لفظ دین بر سر دینار چه باشد یعنی
دین دنیی طلبان در سر دینار شده
سبزه اش پرده حسن گل رخسار شده
خط آزادی دلها گرفتار شده
عاشقان کرده همه ترک طلبکاری او
همه را او ز سر شوق طلبکار شده
همه منتظران قطع نظر کرده از او
[...]
شاهدی بر سر این کوچه پدیدار شده
هر که زین راه گذشتست گرفتار شده
گل که خندان و شکفتست به این می نازد
که به پای دلش از کوچه ما خار شده
گر بارزی که مقیم سر کویش گردی
[...]
یارب آشفتگی زلف به دستارش ده
چشم بیمار بگیر و دل بیمارش ده
تا به ما خسته دلان بهتر ازین پردازد
دلی از سنگ خدایا به پرستارش ده
چاک چون صبح کن از عشق گریبانش را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.