حذر کن از عرق روی لاله رخساران
که می کند به دل سنگ رخنه این باران
دو چشم شوخ تو با یکدگر نمی سازند
که در خرابی هم یکدلند میخواران
همیشه داغ دل دردمند من تازه است
که شب خموش نگردد چراغ بیماران
مرا ز گریه چه حاصل، که چاک سینه ابر
رفوپذیر نگردد به رشته باران
عنان به طول امل می دهی، نمی دانی
که مغز آدمیان است رزق این ماران
ز همرهان گرانبار خود مشو غافل
مرو ز قافله ها پیش چون سبکباران
گناه باده پرستان به توبه نزدیک است
خدا پناه دهد از غرور هشیاران!
به آب تیغ شود شسته عاقبت صائب
غبار خواب ز چشم و دل ستمکاران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره خطرات و تبعات عشق و اشتیاق پرداخته است. شاعر به معصومیت و زیبایی چهره معشوق اشاره میکند و از تأثیرات عرق ناشی از عشق بر دل انسان سخن میگوید. او به دردی که در دل خود دارد اشاره میکند و میگوید که این درد همیشه تازه است. شاعر به کسانی که به دنبال لذتهای دنیوی هستند هشدار میدهد و تأکید میکند که غرور و خودبینی میتواند به عواقب ناگواری منجر شود. در نهایت، او به بیثباتی زندگی اشاره کرده و یادآور میشود که آدمیان باید مراقب همرهان خود باشند و از امیدهای توخالی پرهیز کنند.
هوش مصنوعی: مراقب باش که عرق روی صورت زیبایان تو را فریب ندهد، چون این رطوبت میتواند به دل تو آسیب بزند و احساساتت را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: دو چشم بامزه تو نه تنها به خوبی با هم نمیسازند، بلکه حتی در بینظمی و خرابی نیز، میخوارگان به یکدیگر وفادارند.
هوش مصنوعی: دل من همیشه از درد و رنج پر است و هیچوقت نمیتواند آرامش پیدا کند، چرا که شبها برای بیماران بیخبر و ساکت نمیگذرد.
هوش مصنوعی: گریه من چه فایدهای دارد، چرا که زخم عاطفی من به این راحتیها درمان نمیشود و دردهای درونم با باران برطرف نخواهند شد.
هوش مصنوعی: شما با نادانی به چیزهایی که به آنها علاقه دارید، میپردازید و نمیدانید که در واقع آنچه که عقل و اندیشه انسانها را در بر میگیرد، حیات و روزی این موجودات خطرناک است.
هوش مصنوعی: از همراهان سنگینبار خود غافل نشو و به یاد داشته باش که اگر از قافلهها جلو بروی، ممکن است مانند آنان که سبکبار هستند، احساس کنی که از دیگران پیشی گرفتهای.
هوش مصنوعی: بادهنوشان به نزدیکی توبه هستند و خداوند از خودپسندی اهل هوشیاری آنان را حمایت کند.
هوش مصنوعی: در نهایت، با گذر زمان و با تاثیرات قوی، غبار خواب و غفلت از چشمان و دل کسانی که ستم میکنند، پاک خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغ صحبت دیرینه وفاداران
خوش آن نشاط و تنعم که بود با یاران
چو از شکفتن نورزو عیش یاد کنم
به چشم من گل، اگر نیستند از آن یاران
چو دوستان وفادار رخت بربستند
[...]
مرا مپرس که: چون شرمسارم از یاران؟
ز دست این دم چون برف و اشک چون باران
به خاک پای تو محتاجم و ندارم راه
بر آستان تو از زحمت طلبگاران
مرا ز طعنهٔ بیگانه آن جفا نرسید
[...]
بمن رسید نوید وصال دلداران
چو کشته را دم عیسی و کشته را باران
چه نکهتست مگر بر گذار باد بهار
گشوده اند سر طبله های عطّاران
بحق صحبت و یاری که چون شوم در خاک
[...]
زهی ز دست کرم گسترت کرم باران
فدای دست و دلت جان این درم داران
به رنگ دست تو ابری ندیده چشم فلک
که سیم ناب و زر سرخ از آن بود باران
تفقد تو تدارک پذیر نیست که نیست
[...]
گشوده اند در خانه باز خماران
که تا تدارک روزه کنند میخواران
تو شمع خلوت انسی مرو بمحفل عام
بحفظ خویش نپردازی و پرستاران
متاع دین و دل از زلف و چشم او که برد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.