ز مستی در شکر خندست دایم لعل سیرابش
گریبان چاک دارد شیشه را زور می نابش
لب میگون او را نیست وقت خط برآوردن
ز موج بوسه نو خط می نماید لعل شادابش
ز خواب ناز گفتم چشم اورا خط برانگیزد
ندانستم کز این ریحان گرانتر می شود خوابش
ندیده حسن خود را، کس حریف اونمی گردد
نگه دارد خدا از صحبت آیینه و آبش !
اگر افتد به مسجد راه آن سرو خرامان را
عجب دارم نگیرد تنگ در آغوش، محرابش
زسیر باغ جنت دامن افشان می رود بیرون
نگاهی را که سازد شوق رخسار تو بیتابش
بغیر از خود پرستی طاعتی ازوی نمی آید
خودآرایی که باشد خانه آیینه محرابش
به زینت خواجه مغرورست از دنیا، نمی داند
که چون خاکستر اخگرهاست پنهان زیر سنجابش
تمنای رهایی دارم از دریای خونخواری
که چون لاله است خونین، کاسه های چشم گردابش
ز دریا کم نگردد سوزش پنهان من صائب
مگر آبی زند بر آتش من لعل سیرابش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و زیبایی است. شاعر از لذتهای عشق و مانند آن سخن میگوید و به توصیف ویژگیهای معشوق، همچون لبهای میگونی و زیبایی او میپردازد. او به تأثیری که این زیبایی بر دل او دارد اشاره میکند و میگوید هیچکس نمیتواند با این زیبایی رقابت کند. همچنین، شاعر از احساسات درونی خود و تنهاییاش در برابر عشق سخن میگوید و آرزوی رهایی از این درد و سوزش را دارد. جلوههای طبیعت و نمادهای مختلفی نظیر جنت و باغ نیز در متن آمده که نشاندهندهی زیبایی و جاذبهی معشوق است. در نهایت، شاعر بیان میکند که آیا ممکن است دردهای درونی او با زیباییهای معشوق تسکین یابد یا خیر.
هوش مصنوعی: از شوق و شادی ناشی از نوشیدن شراب، لبی سرخ و شاداب دارد. به گونهای که زیبایی او باعث میشود که در هر لحظه خندان و شاداب باشد. با این حال، قدرت و تاثیر می ناب او به حدی است که شیشه را مانند گریبان، پاره پاره کرده است.
هوش مصنوعی: لبخند او مثل میگون است و وقتی که بر لبهایش بوسه میزنند، طراوت و زیبایی او خود به خود نمایان میشود.
هوش مصنوعی: از خواب شیرین بیدار شدم و گفتم دیدن او باعث میشود که از خواب بیرون بیاید، اما نمیدانستم که بیداری او از خواب هم برای من ارزشمندتر از بوی خوش ریحان خواهد بود.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند زیبایی او را ببیند و نمیتواند شایستهی او باشد. خداوند نگهدار اوست و او از صحبت با آینه و آب محفوظ است.
هوش مصنوعی: اگر آن معشوق زیبا و باوقار به مسجد بیاید، تعجب میکنم که چرا در آغوش محراب زمانش را تنگ نمیگیرد.
هوش مصنوعی: از باغ بهشت، عطر و زیباییای در حال پراکنده شدن است که نگاهی دلنشین و مشتاقانه به چهرهات میدهد و باعث میشود که دلها بیتاب و شیدا شوند.
هوش مصنوعی: جز خودپرستی، هیچ گونه اطاعتی از او برنمیآید. خودآرایی چیست که در خانهای با آیینه و محراب وجود داشته باشد؟
هوش مصنوعی: خود را به زیباییهای دنیا مغرور کرده است، غافل از اینکه مانند خاکستر آتش زیر لایهای از پوشش پنهان است.
هوش مصنوعی: من آرزو دارم از دریایی پر از خون و خشونت رها شوم، دریایی که مانند لاله، سرخ و خونین است و چشمهایش مانند گرداب میچرخند.
هوش مصنوعی: سوز و گداز درون من از عمق دریا هم کمتر نمیشود، مگر اینکه آبی بر آتش من بریزد که آن آتش با زیبایی و حقایقش خاموش شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دمشق فتنه شد بغداد و توفان بلا آبش
به چشم من ز هجر آنکه بیما میبرد خوابش
مگر باد صبا گوید نشان آتشین رویی
که گه در خاک میجویم نشان و گاه در آبش
کسی را گر به اسبابی و ملکی دسترس باشد
[...]
دل از عیش جهان کندیم و ذوق بادهٔ نابش
نمیارزد به ظلم شحنهٔ شب گشت مهتابش
دلی کز روشنی هر ذرهاش صد شبچراغ ارزد
چرا بهر شراب تلخ اندازم به غرقابش
چه شکر بخت خود گویم چو دیدم بر قرار اینجا
[...]
یکی صد شد ز خط کیفیت چشم گرانخوابش
مگر خط می کند بیهوشدارو درمی نابش ؟
کجا تاب نگاه گرم دارد سایه پروردی
که گردد آفتابی چهره از گلگشت مهتابش
چه پروا دارد از فریاد مظلومان سیه چشمی
[...]
جوانی سوخت پیری چند بنشاند به مهتابش
نبرد این شعله را خوابی که خاکستر زند آبش
هوای کعبهٔ تحقیق داری ساز تسلیمی
سجود بسمل اینجا در خم بال است محرابش
به جرأت بر میا، سامان جمعیت غنیمتدان
[...]
نمی بینم به مسجد رونق، از دلمرده اصحابش
همان به، شیشهٔ می را کنم قندیل محرابش
بر آن نازک بدن، دل در برم چون بید می لرزد
پرستاران کنند از برگ گل، گر بستر خوابش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.