این بنای عالم خاک از شکست نیست
پستی عمارتی است که آن را نشست نیست
از برگریز مردم بی برگ ایمنند
رنگ شکسته را خطری از شکست نیست
پرواز می کند به پر و بال آفتاب
گلهای اعتبار جهان رنگ بست نیست
از عمر رفته حاصل من آه حسرت است
جز زنگ از شمردن این زر به دست نیست
پست است بر تو طارم گردون ز سرکشی
گر سر به جیب خودکشی این سقف پست نیست
نتوان عنان عمر به تعبیر تن گرفت
سیلاب را ملاحظه از کوچه بست نیست
چشمش بود چو جام به دست سبو مدام
صائب کسی که مست شراب الست نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به بررسی چالشهای زندگی و نگرانیهای انسان میپردازد. شاعر به شکستها و ناکامیها اشاره میکند و میگوید که این دنیا از شکست ساخته نشده، بلکه حکایت از پستی و بلندیهای زندگی دارد. او به افرادی که در برابر مشکلات مقاوم هستند اشاره میکند و میگوید که رنگ و بوی از دست رفته زندگی، نباید به حس شکست بینجامد. همچنین، شاعر به اهمیت زمان و گذر عمر پرداخته و بیان میکند که نباید زندگی را با حساب کردن زمان از دست رفته تلف کنیم. در نهایت، او به لذتی از زندگی میرسد که در مستی و بیخیالی نهفته است.
هوش مصنوعی: این جهان مادی از شکست و خرابی ایجاد نشده است، بلکه مانند بنایی است که به خاطر استحکام و پایههای محکم، هیچ نشستی ندارد و پایدار باقی مانده است.
هوش مصنوعی: افراد بینصیب و فاقد ویژگیهای خاص، از خطرها و نگرانیها در امانند، چرا که آنها چیز خاصی برای از دست دادن ندارند و آسیبپذیری کمتری دارند.
هوش مصنوعی: آفتاب با پر و بال خود به آسمان میرود و گلهای اعتبار جهان رنگی ندارند.
هوش مصنوعی: از زمانی که از عمرم گذشته، فقط حسرت و افسوس برای من باقی مانده است و هیچ چیز دیگری در دست ندارم جز صدای زنگی که از شمردن این پول به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر چه وضعیت و شرایط ممکن است سخت و ناامید کننده به نظر برسد، اما نباید به خاطر مشکلات و چالشها دست به خودکشی زد. این سقف و محدودیتها در واقع از آنچه تصور میکنیم پایینتر نیستند و باید جرات و اراده خود را برای مقابله با آنها حفظ کنیم.
هوش مصنوعی: عمری که با مشکلات و سختیها گذرانده میشود، نمیتوان آن را به سادگی کنترل کرد. زندگی همچون سیلابی است که گاهی از مسیر خود خارج میشود و نمیتوان آن را به راحتی در راه درست هدایت کرد.
هوش مصنوعی: چشمان او مانند جامی است که همیشه در دست سبو قرار دارد، اما کسی که مست این شراب نیست، یعنی در عالم حقیقت و وجود غرق نشده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مدعی، دلت گر ازین باده مست نیست
در عیب ما مرو، که ترا حق به دست نیست
بگشای دست و جان و دلت را بیه اد دوست
ایثار کن روان، که درین راه پست نیست
با محتسب بگوی که: از قاضیان شهر
[...]
سر رشته وجود کسی را بدست نیست
جز واجب الوجود دگر چه هست نیست
ما شیشه ایم و سنگ اجل در کمین ماست
واحسرتا که چاره بغیر از شکست نیست
در عالم خرابه نشستن هوس مکن
[...]
همتای تو به عالم بالا و پست نیست
مثل تو در بهشت ندانم که هست؟ نیست
پیمانه یی که باده ندارد شکستنیست
دستی که نیست مصدر ایجاد بستنیست
زلفی که صرف شانه کند عمر کنده به
دامی که صید زنده نگیرد گسستنیست
امروز رخت خود بنه ای خضر ره در آب
[...]
جزخوندل زنقد سلامت به دست نیست
خط امان شیشه به غیر از شکست نیست
آرام عاشق آینهپردازی فناست
مانند شعلهایکه زپا تا نشست نیست
خلقی به وهم خویش پرافشان وحشت است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.