شرابی را که چون پروانه گردد گرد سر طورش
نسازد پرده رنبوری انگور مستورش
کسی تاکی بود درخرقه ناموس زندانی؟
میی خواهم که بشکافد گریبان شیشه رازورش
نوای پرده سوز عشق، آهنگ دگردارد
کجا گردد به قانون خرد آهنگ، طنبورش؟
در هر دل که واکردم نگارین بود از رویت
خوشا ملکی که هر ویرانه باشد بیت معمورش
به گرد چشم نرگس خواب آسایش نمی گردد
نمی دانم که دارد چشم بیمار که رنجورش
عزیزی چشم اگر داری به صحرای قناعت رو
که پای تخت از دست سلیمان می کند مورش
کلام صائب ما چون نگیرد رتبه حافظ؟
که استمداد همت می کند ازخاک پر نورش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان عواطف و احساسات عاشقانه خود میپردازد. او از شراب به عنوان نمادی از عشق و جذابیت یاد میکند و به زیباییهایی اشاره دارد که در هر چهرهای میبیند. شاعر به شکافیدن قفسهای محدود کننده اشاره میکند و عشق را فراتر از عقل و منطق میداند. همچنین، به عدم آرامش در چشمان معشوق و اهمیت قناعت در زندگی اشاره میکند. در انتها، شاعر با تأکید بر این که کلامش ارزش و مقام خاصی ندارد، به نور و الهام از خاک اشاره میکند. به طور کلی، شعر یک توصیف عمیق و احساسی از عشق و زیباییهاست.
هوش مصنوعی: شرابی که به اندازهی پروانه در گرد آن میچرخد، نمیتواند توسط پردهای از رنبورین انگور پنهان شود.
هوش مصنوعی: آیا کسی میتواند در لباس زهد و تصوف، به رازهای پنهان و اسرار باطنی نفوذ کند؟ من میخواهم که این رازها بهوسیلۀ می، که نماد حقیقت و آگاهی است، آشکار شود.
هوش مصنوعی: آوایی که از درد عشق ناشی میشود، چگونه میتواند در دنیای عقل و منطق جایی پیدا کند؟ طنبور عشق، آهنگ و نغمهاش را به کجا خواهد برد؟
هوش مصنوعی: هر دلی را که گشودم، زیبایی چهرهات در آن دیده میشود. خوشا به حال کشوری که حتی ویرانههای آن هم همچنان محلی برای زندگی و آبادانی است.
هوش مصنوعی: در دور چشم نرگس، آرامش و آسایش نمیتواند شکل بگیرد. نمیدانم چه چیزی در چشمان بیمار وجود دارد که او را آزار میدهد.
هوش مصنوعی: اگر چشمی به زیبایی داری، به دشت قناعت برو؛ زیرا حتی مورچهای میتواند تاج و تخت سلیمان را از دست او بگیرد.
هوش مصنوعی: سخن ما چگونه میتواند به پای سخنان حافظ برسد؟ چرا که خود حافظ از زمین پرنورش الهام میگیرد و به یاری همت خود برمیخیزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درین همسایه شمعی هست و جمعی عاشق از دورش
که ما صد بار گم گشتیم همچون سایه در نورش
وجود بیدلان پست از سواد چین زلف او
روان عاشقان مست از فریب چشم مخمورش
به ایامی نمیشاید ز بامی روی او دیدن
[...]
دل مسکین که می بینی ازینسان بی زر و زورش
به کوی میکده کردند خوبان مفلس و عورش
شراب لعل می نوش من از جام زمرد گون
ا س ت که زاهد افعی وقت است و میسازم بدین کورش
به قصد جام ما در دست دارد سنگها بارب رسد
[...]
شرابِ تلخ میخواهم که مردافکن بُوَد زورش
که تا یک دَم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
سِماطِ دَهرِ دونپرور ندارد شهدِ آسایش
مَذاقِ حرص و آز ای دل، بشو از تلخ و از شورَش
بیاور مِی که نَتْوان شد ز مکرِ آسمان ایمن
[...]
نگار من که باشد خانه از کوی وفا دورش
نبینم خانه ای در شهر دور از فتنه و شورش
جمالش باغ پر میوه ست غوری وش غرضناکان
خدایا در پناه خویش دار از غارت غورش
گدایی دلق خود داده به می نبود بجز شاهی
[...]
من و عشقی که دست چرخ را چنبرکند زورش
گذارد درفلاخن کوه قاف عقل راشورش
کمان نرم تیر سخت رادر چاشنی دارد
مشو زنهار ایمن از فریب چشم رنجورش
ز خال دلفریب یار مشکل جان توان بردن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.