گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
غالب دهلوی

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «دارم دلی ز غصه گران‌بار بوده‌ای» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «ی» است.

حرف آخر قافیه

الف
ب
پ
ت
ث
ج
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
گ
ل
م
ن
و
ه
ی

شماره ۱: نمی‌بینیم در عالم نشاطی کاسمان ما را

شماره ۲: سوزد ز بس که تاب جمالش نقاب را

شماره ۳: ای گل از نقش کف پای تو دامان ترا

شماره ۴: ای به خلا و ملا خوی تو هنگامه زا

شماره ۵: سپردم دوزخ و آن داغ‌های سینه تابش را

شماره ۶: نهفت شوخی بی پرده شور جنگش را

شماره ۷: ای روی تو به جلوه درآورده رنگ را

شماره ۸: چون به قاصد بسپرم پیغام را

شماره ۹: در هجر طرب بیش کند تاب و تبم را

شماره ۱۰: سوز عشق تو پس از مرگ عیانست مرا

شماره ۱۱: من آن نیم که دگر می توان فریفت مرا

شماره ۱۲: جان بر نتابد ای دل هنگامه ستم را

شماره ۱۳: بر نمی آید ز چشم از جوش حیرانی مرا

شماره ۱۴: شکست رنگ تا رسوا نسازد بی قراران را

شماره ۱۵: نوید التفات شوق دادم از بلا جان را

شماره ۱۶: خاموشی ما گشت بدآموز، بتان را

شماره ۱۷: غمت در بوته دانش گدازد مغز خامان را

شماره ۱۸: نگویم تازه دارم شیوه جادوبیانان را

شماره ۱۹: تعالی الله به رحمت شاد کردن بی‌گناهان را

شماره ۲۰: به خلوت مژده نزدیکی یارست پهلو را

شماره ۲۱: تا دوخت چاره گر جگر چارپاره را

شماره ۲۲: دل تاب ضبط ناله ندارد خدای را

شماره ۲۳: به پایان محبت یاد می آرم زمانی را

شماره ۲۴: پس از کشتن به خوابم دید نازم بدگمانی را

شماره ۲۵: قضا آیینه دار عجز خواهد ناز شاهی را

شماره ۲۶: باده مشکبوی ما بید و کنار کشت ما

شماره ۲۷: گر بیایی مست ناگاه از در گلزار ما

شماره ۲۸: به گیتی شد عیان از شیوه عجز اضطرار ما

شماره ۲۹: خوش وقت اسیری که برآمد هوس ما

شماره ۳۰: چون عذار خویش دارد نامه اعمال ما

شماره ۳۱: جز دفع غم ز باده نبوده‌ست کام ما

شماره ۳۲: نقشی ز خود به راهگذر بسته‌ایم ما

شماره ۳۳: در گرد غربت آینه دار خودیم ما

شماره ۳۴: از وهم قطرگی ست که در خود گمیم ما

شماره ۳۵: راز خویت از بدآموز تو می‌جوییم ما

شماره ۳۶: آشنایانه کشد خار رهت دامن ما

شماره ۳۷: از تست اگر ساخته، پرداخته ما

شماره ۳۸: مدام محرم صهبا بود پیاله ما

شماره ۳۹: لرزه دارد خطر از هیبت ویرانه ما

شماره ۴۰: محو کن نقش دویی از ورق سینه ما

شماره ۴۱: ای خداوند خردمند و جهان داور دانا

شماره ۴۲: به شغل انتظار مهوشان در خلوت شب‌ها

شماره ۴۳: پس از عمری که فرسودم به مشق پارسایی‌ها

شماره ۴۴: ز من گرت نبود باور انتظار، بیا

شماره ۴۵: خیز و بیراهه روی را سر راهی دریاب

شماره ۴۶: گر پس از جور به انصاف گراید چه عجب؟

شماره ۴۷: جنون محمل به صحرای تحیر رانده است امشب

شماره ۴۸: از انده نایافت قلق می‌کنم امشب

شماره ۴۹: سحر دمیده و گل در دمیدنست مخسپ

شماره ۵۰: خوشم که چرخ به کوی توام ز پا انداخت

شماره ۵۱: فغان که برق عتاب تو آنچنانم سوخت

شماره ۵۲: آن که بی پرده به صد داغ نمایانم سوخت

شماره ۵۳: اندوده به داغی دو سه پر کاله فرو ریخت

شماره ۵۴: نگه به چشم نهان و ز جبهه چین پیداست

شماره ۵۵: منع ز صهبا چرا باده روان پرور است

شماره ۵۶: هر چه فلک نخواسته ست هیچ کس از فلک نخواست

شماره ۵۷: بس که درین داوری بی اثر افتاده است

شماره ۵۸: از فرنگ آمده در شهر فراوان شده است

شماره ۵۹: جیب مرا مدوز که بودش نمانده است

شماره ۶۰: گر بار نیست سایه خود از بید بوده است

شماره ۶۱: امشب آتشین‌رویی گرم ژندخوانی‌هاست

شماره ۶۲: سموم وادی امکان ز بس جگر تابست

شماره ۶۳: هم وعده و هم منع ز بخشش چه حسابست

شماره ۶۴: نشاط معنویان از شرابخانه تست

شماره ۶۵: حق جلوه گر ز طرز بیان محمدست

شماره ۶۶: چو صبح من ز سیاهی به شام مانندست

شماره ۶۷: به خود رسیدنش از ناز بس که دشوارست

شماره ۶۸: چشمم از ابر اشکبارترست

شماره ۶۹: کشته را رشک کشته دگرست

شماره ۷۰: سینه بگشودیم و خلقی دید کاینجا آتش است

شماره ۷۱: ما لاغریم گر کمر یار نازکست

شماره ۷۲: لب شیرین تو جان نمکست

شماره ۷۳: لذت عشقم ز فیض بینوایی حاصلست

شماره ۷۴: در بذل لآلی و رقم دست کریم ست

شماره ۷۵: گرد ره خویش از نفسم باز ندانست

شماره ۷۶: تا به سویم نظر لطف «جمس تامسن » است

شماره ۷۷: ای که گفتی غم درون سینه جانفرساست، هست

شماره ۷۸: به وادیی که در آن خضر را عصا خفته ست

شماره ۷۹: ز من گسستی و پیوند مشکل افتاده ست

شماره ۸۰: ایمنیم از مرگ تا تیغت جراحت بار هست

شماره ۸۱: در بند تو چشم از دو جهان دوخته ای هست

شماره ۸۲: غبار طرف مزارم به پیچ و تابی هست

شماره ۸۳: هند را رند سخن پیشه گمنامی هست

شماره ۸۴: اختری خوشتر ازینم به جهان می بایست

شماره ۸۵: هر ذره محو جلوه حسن یگانه‌ای‌ست

شماره ۸۶: ظهور بخشش حق را ذریعه بی سببی ست

شماره ۸۷: با من که عاشقم سخن از ننگ و نام چیست؟

شماره ۸۸: گفتم به روزگار سخنور چو من بسی ست

شماره ۸۹: لعل تو خسته اثر التماس کیست؟

شماره ۹۰: ببین که در گل و مل جلوه گر برای تو کیست؟

شماره ۹۱: در گرد ناله وادی دل رزمگاه کیست؟

شماره ۹۲: در تابم از خیال که دل جلوه گاه کیست؟

شماره ۹۳: نه هرزه همچو نی از مغزم استخوان خالی ست

شماره ۹۴: گلشن به فضای چمن سینه ما نیست

شماره ۹۵: بلبل دلت به ناله خونین به بند نیست

شماره ۹۶: منع ما از باده عرض احتسابی بیش نیست

شماره ۹۷: دل بردن ازین شیوه عیانست و عیان نیست

شماره ۹۸: چه فتنه ها که در اندازه گمان تو نیست

شماره ۹۹: یاد از عدو نیارم وین هم ز دوربینی ست

شماره ۱۰۰: خواست کز ما رنجد و تقریب رنجیدن نداشت

شماره ۱۰۱: گل را به جرم عربده رنگ و بو گرفت

شماره ۱۰۲: ساخت ز راستی به غیر ترک فسونگری گرفت

شماره ۱۰۳: بس که از تاب نگاه تو ز آسودن رفت

شماره ۱۰۴: یار در عهد شبابم به کنار آمد و رفت

شماره ۱۰۵: دل برد و حق آنست که دلبر نتوان گفت

شماره ۱۰۶: محو خودست لیک نه چون من درین چه بحث؟

شماره ۱۰۷: نقشم گرفته دوست نمودن چه احتیاج؟

شماره ۱۰۸: جلوه می خواهیم آتش شو هوای ما مسنج

شماره ۱۰۹: ای که نبوی هر چه نبود در تماشایش مپیچ

شماره ۱۱۰: در پرده شکایت ز تو داریم و بیان هیچ

شماره ۱۱۱: باده پرتو خورشید و ایاغ دم صبح

شماره ۱۱۲: آهی به عشق فاتح خیبر کنیم طرح

شماره ۱۱۳: ای جمال تو به تاراج نظرها گستاخ

شماره ۱۱۴: تا بشوید نهاد ما ز وسخ

شماره ۱۱۵: لبم از زمزمه یاد تو خاموش مباد

شماره ۱۱۶: تیغت ز فرق تا به گلویم رسیده باد

شماره ۱۱۷: به بند پرسش حالم نمی توان افتاد

شماره ۱۱۸: بی دل نشد ار دل به بت غالیه مو داد

شماره ۱۱۹: هر دم ز نشاطم دل آزاد بجنبد

شماره ۱۲۰: غم من از نفس پندگو چه کم گردد

شماره ۱۲۱: دماغ اهل فنا نشئه بلا دارد

شماره ۱۲۲: آزادگی ست سازی اما صدا ندارد

شماره ۱۲۳: به ذوقی سر ز مستی در قفای ره روان دارد

شماره ۱۲۴: تنگست دلم حوصله راز ندارد

شماره ۱۲۵: نومیدی ما گردش ایام ندارد

شماره ۱۲۶: خوش ست آن که با خویش جز غم ندارد

شماره ۱۲۷: نقابدار که آیین رهزنی دارد

شماره ۱۲۸: کو فنا تا همه آلایش پندار برد

شماره ۱۲۹: ذوقش به وصل گرچه زبانم ز کار برد

شماره ۱۳۰: حور بهشتی ز یاد آن بت کشمیر برد

شماره ۱۳۱: در کلبه ما از جگر سوخته بو برد

شماره ۱۳۲: اگر به دل نخلد هر چه از نظر گذرد

شماره ۱۳۳: از رشک کرد آنچه به من روزگار کرد

شماره ۱۳۴: صاحبدلست و نامور عشقم به سامان خوش نکرد

شماره ۱۳۵: هم «انا الله » خوان درختی را به گفتار آورد

شماره ۱۳۶: شادم به خیالت که ز تابم به در آورد

شماره ۱۳۷: اگر داغت وجودم را در اکسیر نظر گیرد

شماره ۱۳۸: صبح ست خوش بود قدحی بر شراب زد

شماره ۱۳۹: من به وفا مردم و رقیب به در زد

شماره ۱۴۰: گرسنه به که برآید ز فاقه جانش و لرزد

شماره ۱۴۱: تا کیم دود شکایت ز بیان برخیزد

شماره ۱۴۲: نگاهش ار به سر نامه وفا ریزد

شماره ۱۴۳: خوشا که گنبد چرخ کهن فرو ریزد

شماره ۱۴۴: گویم سخنی گرچه شنیدن نشناسد

شماره ۱۴۵: خوبان نه آن کنند که کس را زیان رسد

شماره ۱۴۶: نیست وقتی که به ما کاهشی از غم نرسد

شماره ۱۴۷: هر ذره را فلک به زمین‌بوس می‌رسد

شماره ۱۴۸: ز رشک ست این که در عشق آرزوی مردنم باشد

شماره ۱۴۹: ترا گویند عاشق دشمنی آری چنین باشد

شماره ۱۵۰: به ره با نقش پای خویشم از غیرت سری باشد

شماره ۱۵۱: تا چند بلهوس می و عاشق ستم کشد

شماره ۱۵۲: شوخی چشم حبیب فتنه ایام شد

شماره ۱۵۳: دل اسباب طرب گم کرده در بند غم نان شد

شماره ۱۵۴: دیگر از گریه به دل رسم فغان یاد آمد

شماره ۱۵۵: ز گرمی نگهت خون دل به جوش آمد

شماره ۱۵۶: چو زه به قصد نشان بر کمان بجنباند

شماره ۱۵۷: نهم جبین به درش آستان بگرداند

شماره ۱۵۸: نادان صنم من روش کار نداند

شماره ۱۵۹: گر چنین ناز تو آماده یغما ماند

شماره ۱۶۰: نفس از بیم خویت رشته پیچیده را ماند

شماره ۱۶۱: دریغا که کام و لب از کار ماند

شماره ۱۶۲: باید ز می هر آینه پرهیز گفته‌اند

شماره ۱۶۳: بهر خواری بس که سرگرم تلاشم کرده‌اند

شماره ۱۶۴: مژده صبح درین تیره شبانم دادند

شماره ۱۶۵: پروا اگر از عربده دوش نکردند

شماره ۱۶۶: عجب که مژده دهان رو به سوی ما آرند

شماره ۱۶۷: شوقم ز پند بر در فریاد می‌زند

شماره ۱۶۸: ننگ فرهادم به فرسنگ از وفا دور افگند

شماره ۱۶۹: بتان شهر ستم پیشه شهریارانند

شماره ۱۷۰: دلستانان بحل اند ار چه جفا نیز کنند

شماره ۱۷۱: آنان که وصل یار همی آرزو کنند

شماره ۱۷۲: به مقصدی که مر آن را ره خدا گویند

شماره ۱۷۳: به عشق از دو جهان بی نیاز باید بود

شماره ۱۷۴: دانست کز شهادتم امید حور بود

شماره ۱۷۵: قدر مشتاقان چه داند؟ درد ما چندش بود؟

شماره ۱۷۶: چه خیزد از سخنی کز درون جان نبود

شماره ۱۷۷: دوش کز گردش بختم گله بر روی تو بود

شماره ۱۷۸: تاجر شوق بدان ره به تجارت نرود

شماره ۱۷۹: عاشق چو گفتیش که برو زود می‌رود

شماره ۱۸۰: چاک از جیبم به دامان می‌رود

شماره ۱۸۱: چون گویم از تو بر دل شیدا چه می‌رود؟

شماره ۱۸۲: چون بپویی به زمین چرخ زمین تو شود

شماره ۱۸۳: دل نه تنها ز فراق تو فغان ساز دهد

شماره ۱۸۴: دگر فریب بهارم سر جنون ندهد

شماره ۱۸۵: غم چو به هم درافگند رو که مراد می‌دهد

شماره ۱۸۶: داغم از پرده دل رو به قفا می‌آید

شماره ۱۸۷: نه از شرمست کز چشم وی آسان برنمی‌آید

شماره ۱۸۸: چه عیش از وعده چون باور ز عنوانم نمی‌آید

شماره ۱۸۹: کسی بامن چه در صورت پرستی حرف دین گوید

شماره ۱۹۰: ز بس تاب خرام کلکم آذر بیزد از کاغذ

شماره ۱۹۱: به مرگ من که پس از من به مرگ من یاد آر

شماره ۱۹۲: ای دل از گلبن امید نشانی به من آر

شماره ۱۹۳: مژده ای ذوق خرابی که بهارست بهار

شماره ۱۹۴: بی دوست ز بس خاک فشاندیم به سر بر

شماره ۱۹۵: بتی دارم ز شنگی روزگاران خو، بهاران بر

شماره ۱۹۶: بیا و جوش تمنای دیدنم بنگر

شماره ۱۹۷: در گریه از بس نازکی رخ مانده بر خاکش نگر

شماره ۱۹۸: بر دل نفس غمم سرآور

شماره ۱۹۹: ای ذوق نواسنجی بازم به خروش آور

شماره ۲۰۰: ای شوق به ما عربده بسیار میاموز

شماره ۲۰۱: خون قطره قطره می چکد از چشم تر هنوز

شماره ۲۰۲: با همه گمگشتگی خالی بود جایم هنوز

شماره ۲۰۳: یقین عشق کن و از سر گمان برخیز

شماره ۲۰۴: یارب ز جنون طرح غمی در نظرم ریز

شماره ۲۰۵: لطفی به تحت هر نگه خشمگین شناس

شماره ۲۰۶: داغ تلخ گویانم لذت سم از من پرس

شماره ۲۰۷: کاشانه نشین عشوه گری را چه کند بس؟

شماره ۲۰۸: تیغ از نیام بیهده بیرون نکرده کس

شماره ۲۰۹: هر که را بینی ز می بیخود، ثنایش می نویس

شماره ۲۱۰: من و نظاره رویی که وقت جلوه از تابش

شماره ۲۱۱: خوشا حالم تن آتش بستر آتش

شماره ۲۱۲: ز لکنت می تپد نبض رگ لعل گهربارش

شماره ۲۱۳: مپرس حال اسیری که در خم هوسش

شماره ۲۱۴: بیا به باغ و نقاب از رخ چمن برکش

شماره ۲۱۵: دود سودایی تتق بست آسمان نامیدمش

شماره ۲۱۶: خوشا روز و شب کلکته و عیش مقیمانش

شماره ۲۱۷: نیست معبودش حریف تاب ناز آوردنش

شماره ۲۱۸: دوشم آهنگ عشا بود که آمد در گوش

شماره ۲۱۹: چون عکس پل به سیل به ذوق بلا برقص

شماره ۲۲۰: دل در غمش بسوز که جان می‌دهد عوض

شماره ۲۲۱: گویی که هان وفا که وفا بوده است شرط

شماره ۲۲۲: تکیه بر عهد زبان تو غلط بود غلط

شماره ۲۲۳: مرا که باده ندارم ز روزگار چه حظ؟

شماره ۲۲۴: تا رغبت وطن نبود از سفر چه حظ؟

شماره ۲۲۵: شادم که بر انکار من شیخ و برهمن گشته جمع

شماره ۲۲۶: تا تف شوق تو انداخته جان در تن شمع

شماره ۲۲۷: به خون تپم به سر رهگذر دروغ دروغ

شماره ۲۲۸: هنگام بوسه بر لب جانان خورم دریغ

شماره ۲۲۹: ای کرده غرقم بی خبر شو زین نشان‌ها یک طرف

شماره ۲۳۰: گل و شمعم به مزار شهدا گشت تلف

شماره ۲۳۱: شدم سپاسگزار خود از شکایت شوق

شماره ۲۳۲: به گونه می نپذیرد ز همدگر تفریق

شماره ۲۳۳: بحر اگر موج زنست از خس و خاشاک چه باک؟

شماره ۲۳۴: مرد آن که در هجوم تمنا شود هلاک

شماره ۲۳۵: سبکروحم بود بار من اندک

شماره ۲۳۶: ای ترا و مرا درین نیرنگ

شماره ۲۳۷: راهی ست که در دل فتد ار خون رود از دل

شماره ۲۳۸: تن بر کرانه ضایع دل در میانه غافل

شماره ۲۳۹: گفتم ز شادی نبودم گنجیدن آسان در بغل

شماره ۲۴۰: داریم در هوای تو مستی به بوی گل

شماره ۲۴۱: نه مرا دولت دنیا نه مرا اجر جمیل

شماره ۲۴۲: هم به عالم ز اهل عالم بر کنار افتاده‌ام

شماره ۲۴۳: بود بدگو ساده با خود هم‌زبانش کرده‌ام

شماره ۲۴۴: دیدم آن هنگامه، بیجا خوف محشر داشتم

شماره ۲۴۵: یاد باد آن روزگاران کاعتباری داشتم

شماره ۲۴۶: نوگرفتار تو و دیرینه آزاد خودم

شماره ۲۴۷: این چه شورست که از شوق تو در سر دارم؟

شماره ۲۴۸: آنم که لب زمزمه فرسای ندارم

شماره ۲۴۹: ز من حذر نکنی گر لباس دین دارم

شماره ۲۵۰: آسمان بلند را میرم

شماره ۲۵۱: تا به کی صرف رضاجویی دل‌ها باشم

شماره ۲۵۲: اگر بر خود نمی بالد ز غارت کردن هوشم

شماره ۲۵۳: بی پردگی محشر رسوایی خویشم

شماره ۲۵۴: در وصل دل آزاری اغیار ندانم

شماره ۲۵۵: بخت در خوابست می خواهم که بیدارش کنم

شماره ۲۵۶: خود را همی به نقش طرازی علم کنم

شماره ۲۵۷: می‌ربایم بوسه و عرض ندامت می‌کنم

شماره ۲۵۸: رفتم که کهنگی ز تماشا برافگنم

شماره ۲۵۹: در هر انجام محبت طرح آغاز افگنم

شماره ۲۶۰: صبح ست خیز تا نفسی در هم افگنم

شماره ۲۶۱: دگر نگاه ترا مست ناز می‌خواهم

شماره ۲۶۲: گم گشته به کوی تو نه دل بلکه خبر هم

شماره ۲۶۳: درد ناسازست و درمان نیز هم

شماره ۲۶۴: نشاط آرد به آزادی ز آرایش بریدن هم

شماره ۲۶۵: صبح شد خیز که روداد اثر بنمایم

شماره ۲۶۶: شب‌های غم که چهره به خوناب شسته‌ایم

شماره ۲۶۷: وحشتی در سفر از برگ سفر داشته‌ایم

شماره ۲۶۸: تا فصلی از حقیقت اشیا نوشته‌ایم

شماره ۲۶۹: بی خویشتن عنان نگاهش گرفته ایم

شماره ۲۷۰: جلوه معنی به جیب وهم پنهان کرده‌ایم

شماره ۲۷۱: بر لب یا علی سرای باده روانه کرده ایم

شماره ۲۷۲: رفت بر ما آنچه خود ما خواستیم

شماره ۲۷۳: بیا که قاعده آسمان بگردانیم

شماره ۲۷۴: بس که بپیچد به خویش جاده ز گمراهیم

شماره ۲۷۵: سوخت جگر تا کجا رنج چکیدن دهیم

شماره ۲۷۶: ها، پری شیوه غزالان و ز مردم رمشان

شماره ۲۷۷: چون شمع رود شب همه شب دود ز سرمان

شماره ۲۷۸: به خونم دست و تیغ آلود جانان

شماره ۲۷۹: زهی باغ و بهار جان فشانان

شماره ۲۸۰: حیف ست قتلگه ز گلستان شناختن

شماره ۲۸۱: چیست به لب خنده از عتاب شکستن

شماره ۲۸۲: خوش بود فارغ ز بند کفر و ایمان زیستن

شماره ۲۸۳: خیره کند مرد را مهر درم داشتن

شماره ۲۸۴: جنون مستم به فصل نوبهارم می‌توان کشتن

شماره ۲۸۵: چه غم ار به جد گرفتی ز من احتراز کردن؟

شماره ۲۸۶: خجل ز راستی خویش می توان کردن

شماره ۲۸۷: تا ز دیوانم که سرمست سخن خواهد شدن؟

شماره ۲۸۸: طاق شد طاقت ز عشقت بر کران خواهم شدن

شماره ۲۸۹: دل زان مژه تیز به یکبار کشیدن

شماره ۲۹۰: ای ز ساز زنجیرم در جنون نواگر کن

شماره ۲۹۱: بس که لبریزست ز اندوه تو سر تا پای من

شماره ۲۹۲: رشک سخنم چیست؟ نه شهد هوس ست این

شماره ۲۹۳: سرشک افشانی چشم ترش بین

شماره ۲۹۴: بالم به خویش بس که به بند کمند تو

شماره ۲۹۵: عرض خود برد که رسوایی ما خیزد ازو

شماره ۲۹۶: دولت به غلط نبود از سعی پشیمان شو

شماره ۲۹۷: گستاخ گشته ایم غرور جمال کو؟

شماره ۲۹۸: گویی به من کسی که ز دشمن رسیده کو؟

شماره ۲۹۹: حق که حقست سمیع ست فلانی بشنو

شماره ۳۰۰: هله من عاشق ذاتم تنه ناها یا هو

شماره ۳۰۱: شاها به بزم جشن چو شاهان شراب خواه

شماره ۳۰۲: بتی دارم از اهل دل رم گرفته

شماره ۳۰۳: مر ز فنا فراغ را مژده برگ و ساز ده

شماره ۳۰۴: گاهی به چشم دشمن و گاهی در آینه

شماره ۳۰۵: بر دست و پای بند گرانی نهاده ای

شماره ۳۰۶: چون زبان‌ها لال و جان‌ها پر ز غوغا کرده‌ای

شماره ۳۰۷: می‌رود خنده به سامان بهاران زده‌ای

شماره ۳۰۸: کیستم دست به مشاطگی جان زده‌ای

شماره ۳۰۹: دارم دلی ز غصه گران‌بار بوده‌ای

شماره ۳۱۰: سرچشمه خونست ز دل تا به زبان های

شماره ۳۱۱: در زمهریر سینه آسودگان نه ای

شماره ۳۱۲: خشنود شوی چون دل خشنود نیابی

شماره ۳۱۳: دلم در ناله از پهلوی داغ سینه تابستی

شماره ۳۱۴: گر نه نواها سرودمی چه غمستی؟

شماره ۳۱۵: در بستن تمثال تو حیرت رقمستی

شماره ۳۱۶: اندوه پرافشانی از چهره عیانستی

شماره ۳۱۷: ای موج گل نوید تماشای کیستی؟

شماره ۳۱۸: به دل ز عربده جایی که داشتی داری

شماره ۳۱۹: ای به صدمه ای آهی بر دلت ز ما باری

شماره ۳۲۰: نفس را بر در این خانه صد غوغاست پنداری

شماره ۳۲۱: دیده ور آن که تا نهد دل به شمار دلبری

شماره ۳۲۲: از جسم به جان نقاب تا کی؟

شماره ۳۲۳: نخواهم از صف حوران ز صد هزار یکی

شماره ۳۲۴: ز بس که با تو به هر شیوه آشناستمی

شماره ۳۲۵: رفت آن که کسب بوی تو از باد کردمی

شماره ۳۲۶: دل که ازمن مر ترا فرجام ننگ آرد همی

شماره ۳۲۷: اگر به شرع سخن در بیان بگردانی

شماره ۳۲۸: مژده خرمی و بی خللی را مانی

شماره ۳۲۹: بدین خوبی خرد گوید که کام دل مخواه از وی

شماره ۳۳۰: ای که گفتم ندهی داد دل آری ندهی

شماره ۳۳۱: همنشین جان من و جان تو این انگیز هی

شماره ۳۳۲: تابم ز دل برد کافرادایی

شماره ۳۳۳: زاهد که و مسجد چه و محراب کجایی؟

شماره ۳۳۴: کافرم گر از تو باور باشدم غمخواریی