غم چو به هم درافگند رو که مراد میدهد
دانه ذخیره میکند کاه به باد میدهد
آخر منزل نخست خوی تو راه میزند
اول منزل دگر بوی تو زاد میدهد
ای که به دیده نم ز تست وی که به سینه غم ز تست
نازش غم که هم ز تست خاطر شاد میدهد
شوخی دلگشا تنت برگ نبات مینهد
سختی بیوفا دلت رزق جماد میدهد
مست عطای خود کند ساقی ما نه مست می
داده ز یاد میبرد بس که زیاد میدهد
دوست ز رفته بگذرد لیک غبار ما هنوز
در رهش از فزونسری مالش باد میدهد
آنچه به من نبشتهای نیست ز نامهبر نهان
شوخی نامه در کفش نامه گشاد میدهد
میدهیام به خُلد جا رحم کجاست ای خدا
آب و هوای این فضا کوی که یاد میدهد؟
خو به جفا گرفته را تازه کند خراش دل
ور نه بهانه جوی من چیست که داد میدهد؟
توسن کلک غالبا مصرع فیضیاش عنان است
«صبح چو ترک مست من شیشه گشاد میدهد»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.