تا دوخت چاره گر جگر چارپاره را
از بخیه خنده بر دم تیغ ست چاره را
با اضطراب دل ز هر اندیشه فارغم
آسایشی ست جنبش این گاهواره را
چون شعله هم ز روی تو پیداست خوی تو
تا کی به تاب باده فریبی نظاره را
سرگرم مهر شد دل چرخ ستیزه خو
چندان که داغ کرده جبین ستاره را
دانی که ریگ باده غم روان چراست؟
اینجا گسسته اند عنان شماره را
گیتی ز گریه ام ته و بالاست بعد ازین
جویند در میانه دریا کناره را
ای لذت جفای تو در خاک بعد مرگ
با جان سرشته حسرت عمر دوباره را
جوهر دمید ز آینه دلخسته تا کجا
دزدد به خود ز بیم نگاهت اشاره را؟
خونم ستاده بود به درد فسردگی
دل داد پایمردی تیغت گدازه را
شمع از فروغ چهره ساقی در انجمن
چون گل به سرزده ست ز مستی نظاره را
بنگر نخست تا ستم از جانب که بود
با شیشه داوری پی داد است خاره را
داغم ز بخت گر همه اوج اثر گرفت
آه از سپهر ریخت به فرقم اشاره را
غالب مرا ز گریه نوید شهادتی ست
کاین سبحه رنگ داد به خون استخاره را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حال و هوای شاعر را در مواجهه با عشق و دردهای ناشی از آن به تصویر میکشد. شاعر از زخمهای عاطفی و اضطرابهای درونی خود صحبت میکند و به نحوی احساس میکند که زندگیاش پر از غم و اندوه است. او با استفاده از تصاویری مانند شعله، شمع و ستاره، به شدت عواطفش را بیان میکند و به تاثیری که عشق و جفا بر روح او دارد، اشاره میکند. در نهایت، شاعر با تاسی به دوران گذشته و حسرت عمر دوباره، به نوعی از ناامیدی و درد دلتنگی از دست دادهها میرسد. عشق او مانند یک باده غمانگیز است که در دلش جاری است و او را به تفکر و اندیشه وامیدارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که درمانگر زخمها را با دقت و مهارت بخیه میزند، خنده از تیغ تیز او میچکد و درمان کردن مشکلات همچنان ادامه دارد.
هوش مصنوعی: نگران نباش، زیرا هر فکر و اندیشهای که ذهنم را مشغول کرده است، من را راحت نمیکند. همین تکانی که این گهواره میخورد، آرامش من را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: چون شعله از چهرهات نمایان است، تا کی میخواهی با نوشیدن شراب، دیگران را به تماشا بکشی؟
هوش مصنوعی: دل، تحت تاثیر محبت قرار گرفته و به قدری درگیر شده که حتی ستارهها نیز بر اثر این عشق داغ و تحت فشار قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: میدانی چرا غم به مانند دانههای شن در جریان است؟ اینجا، زندگی و زمان به گونهای ناپایدار و بیثبات شده که کنترل از دست رفته است.
هوش مصنوعی: دنیای من از گریهام پر شده و بعد از این، در میان دریا، باید به دنبال ساحل بگردند.
هوش مصنوعی: لذت رنجی که از بیمحبتی تو میبرم، در خاک بعد از مرگ با جانم گره خورده است و حسرت این را دارم که ای کاش دوباره عمرم را تجربه کنم.
هوش مصنوعی: روح و احساس به تصویر دلbroken میپیوندد؛ اما تا کجا میتواند خود را از نگرانی چشمان تو پنهان کند و اشارهای را که به او میشود، برباید؟
هوش مصنوعی: دل من به خاطر دردهایی که کشیده بود به جوش و خروش آمده بود و حالا پایدار و استوار ایستادهام تا تیغ تند تو را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: شمع روشنایی و نور خود را از چهرهی زیبا و دلربای ساقی در مجلس گرفته است، مانند گلی که در خلسهای از خوشحالی و مستی به جلوهگری پرداخته است.
هوش مصنوعی: ابتدا باید توجه کنی که ستم از طرف چه کسی است، زیرا حقیقت را با دقت بررسی کن تا بتوانی قضاوت درستی داشته باشی.
هوش مصنوعی: من از بخت بد دلتنگ و ناراحتم، حتی اگر همه چیز به اوج برسد؛ نالهام به آسمان بلند میشود و نشان از حال خراب من دارد.
هوش مصنوعی: خواب و شادی برای من به خاطر پیامد گریههایی است که تجربه کردهام، چنانکه رنگ این تسبیح به خون آغشته شده و نشانهای از سرنوشت و تقدیر من است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای داده ز آفتاب گداره کلاه را
و افزوده بر سپهر و ستاره سپاه را
از باغ ملک دست نشان برده تیغ را
زی اوج چرخ پای گشان کرده گاه را
بیرق فزوده موکب صبح سپید را
[...]
چشمت به غمزه کشت دو صد بیگناه را
کو داوری که داد رسد دادخواه را
گفتم مرا تحمل ناز تو نیست گفت
عشق احتمال کوه دهد پرّ کاه را
بیحاصل است جلوه خوبان بعهد تو
[...]
زینب چو دید بر سر نی راس شاه را
بر نه فلک نمود روان پیک آه را
از خاک و خون به نوک سنان دید منخسف
آن رخ که کرده بود خجل مهر و ماه را
گفتا به نالهای که نمودی به عهد مهد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.