گنجور

 
غالب دهلوی

به خون تپم به سر رهگذر دروغ دروغ

نشان دهم به رهت صد خطر دروغ دروغ

مرو به گفت بدآموز و بیمناک مباش

من و ز ناله تلاش اثر دروغ دروغ

فریب وعده بوس و کنار یعنی چه؟

دهن دروغ دروغ و کمر دروغ دروغ

طراوت شکن جیب و آستینت کو

ز نامه دم مزن ای نامه بر دروغ دروغ

من و به ذوق قدم ترک سر درست درست

تو و ز مهر به خاکم گذر دروغ دروغ

تو و ز بیکسییم این همه شگفت شگفت

من و به بندگیت این قدر دروغ دروغ

اگر به مهر نخواندی به ناز خواهی کشت

نه هر چه وعده کنی سر به سر دروغ دروغ

دگر کرشمه در ایجاد شیوه نگهی ست

تو و ز عربده قطع نظر دروغ دروغ

درین ستیزه ظهوری گواه غالب بس

«من و ز کوی تو عزم سفر دروغ دروغ »