تا فصلی از حقیقت اشیا نوشتهایم
آفاق را مرادف عنقا نوشتهایم
ایمان به غیب تفرقهها رفت از ضمیر
ز اسما گذشتهایم و مسما نوشتهایم
عنوان رازنامه اندوه ساده بود
سطر شکست رنگ به سیما نوشتهایم
قلزم فشانی مژه از پهلوی دل است
این ابر را برات به دریا نوشتهایم
خاکی به روی نامه نیفشاندهایم ما
رخصت بدان حریف خودآرا نوشتهایم
در هیچ نسخه معنی لفظ امید نیست
فرهنگنامههای تمنا نوشتهایم
آینده و گذشته تمنا و حسرت است
یکی کاشکی بود که به صد جا نوشتهایم
دارد رخت به خون تماشا خطی ز حسن
روشن سواد این ورق نانوشتهایم
رنگ شکسته عرض سپاس بلای تست
پنهان سپردهای غم و پیدا نوشتهایم
آغشتهایم هر سر خاری به خون دل
قانون باغبانی صحرا نوشتهایم
کویت ز نقش جبهه ما یک قلم پر است
لختی سپاس همدمی پا نوشتهایم
غالب الف همان علم وحدت خودست
بر «لا» چه بر فروزد گر «الا» نوشتهایم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنجا که وصف آن قد و بالا نوشتهایم
قرار عجز خویش همانجا نوشتهایم
حاصل، دمی زیاد تو غافل نبودهایم
یا گفتهایم حرف غمت یا نوشتهایم
از سوز اشتیاق نیارم که دم زنم
[...]
ما حال خویش بیسر و بیپا نوشتهایم
روز فراق را شب یلدا نوشتهایم
قاصد به هوش باش، که بر یک جواب تلخ
عرض هزار گونه تمنا نوشتهایم
شیرینتر از حکایت ما، نیست قصهای
[...]
این سطرهای آه که هرجا نوشتهایم
از روی آن دو زلف چلیپا نوشتهایم
بر زخم جوی شیر نمکها فشانده است
سطری که ما به صفحه خارا نوشتهایم
گاهی که حرف زلف و خط و خال گفتهایم
[...]
بر سینه داغهای تمنا نوشتهایم
یک لالهزار نسخهٔ سودا نوشتهایم
هرجا درین بساط خس ما به پردهایست
مضمون رنگ عجز خود آنجا نوشتهایم
منشور باج اگر به سر گل نهادهاند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.