گنجور

 
غالب دهلوی

ای ترا و مرا درین نیرنگ

دهن و چشم و دست و دل همه تنگ

هم تو خود در کمین خویشتنی

ای به رخ ماه و ای به خوی پلنگ

هان مغنی که در هوای شراب

می سرایی غزل به ناله چنگ

زخمه می ریز هم بدین انداز

نغمه می سنج هم بدین آهنگ

فرصتت باد ساقی چالاک

ای به دفع غم ایزدی سرهنگ

شیشه بشکن قدح به خم درزن

تا نگنجد درین میانه درنگ

شود انبان ادیم کو آن فیض؟

گردد انده نشاط کو آن رنگ؟

پرتو خاص در نهاد سهیل

باده ناب در دیار فرنگ

شکوه و شکر هرزه و باطل

غالب و دوست آبگینه و سنگ

 
 
 
زبان با ترانه
شهید بلخی

چون برو ن کرد زو هماره و هنگ

در زمان درکشید محکم تنگ

عنصری

بسپاریم دل بجستن جنگ

در دم اژدها ویشک نهنگ

فرخی سیستانی

چه فسون ساختند و باز چه رنگ

آسمان کبود و آب چو زنگ

که دگرگون شدند و دیگر سان

به نهاد و به خوی و گونه و رنگ

آن شد از ابر همچو سینه غرم

[...]

ناصرخسرو

ای فگنده امل دراز آهنگ

پست منشین که نیست جای درنگ

تو چو نخچیر دل به سوی چرا

دهر پوشیده بر تو پوست پلنگ

دل نهادی در این سرای سپنج

[...]

ازرقی هروی

شاه کرده است رای زی پوشنگ

هامراهش میست و ساغر و چنگ

گه شرابی همی خورد بشتاب

گه سماعی همی کند بدرنگ

شادی نو کند بهر منزل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه