سوز عشق تو پس از مرگ عیانست مرا
رشته شمع مزار از رگ جانست مرا
می نگنجم ز طرب در شکن خلوت خویش
حلقه بزم که چشم نگرانست مرا
هر خراشی که ز رشک تنم افتد بر دل
در سپاس دم تیغ تو زبانست مرا
دل خود از تست و هم از ذوق خریداری تست
این همه بحث که در سود و زیانست مرا
جویی از باده و جویی ز عسل دارد خلد
لب لعل تو هم اینست و هم آنست مرا
چون پریزاد که در شیشه فرودش آرند
روی خوبت به دل از دیده نهانست مرا
به تگ و تاز من افزود گسستن یک دست
در رهت رشته امید عنانست مرا
بیخودی کرده سبکدوش ، فراغی دارم
کوه اندوه رگ خواب گرانست مرا
خارها از اثر گرمی رفتارم سوخت
منتی بر قدم راهروانست مرا
رهرو تفته در رفته به آبم غالب
توشهای بر لب جو مانده نشانست مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا که دل مایل آن سرو روانست مرا
خون دل در غمش از دیده روانست مرا
گرچه برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت
چه توان کرد که او روح و روانست مرا
همه را دوستی و مهر به دل می باشد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.