باید ز می هر آینه پرهیز گفتهاند
آری دروغ مصلحتآمیز گفتهاند
فصلی هم از حکایت شیرین شمردهایم
آن قصه شکر که به پرویز گفتهاند
خون ریختن به کوی تو کردار چشم ماست
مردم ترا برای چه خونریز گفتهاند؟
گویم ز سوز سینه و گوید که این همه
تا خود نگشته آتش دل تیز گفتهاند
نشکفت دل ز باد تو گویی دروغ بود
از نوبهار آنچه به پاییز گفتهاند
انداخت خار در ره و انداز خواندهاند
انگیخت گرد فتنه و انگیز گفتهاند
گفتا سخن ز بیسر و پایان نه زیرکیست
با قیس ره نوردی شبدیز گفتهاند
نازی به صد مضایقه عجزی به صد خوشی
گر از تو گفتهاند ز ما نیز گفتهاند
غالب ترا به دیر مسلمان شمردهاند
آری دروغ مصلحتآمیز گفتهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.