دل تاب ضبط ناله ندارد خدای را
از ما مجوی گریه بی های های را
آید به چشم روشنی ذره آفتاب
بر هر زمین که طرح کنی نقش پای را
مشتاق عرض جلوه خویش ست حسن دوست
از قرب مژده ده نگه نارسای را
آشفتگی بر اوج فنا بال می زند
ای شعله داغ گرد و نگه دار جای را
واماندگی ست پی سپر وادی خیال
شوق تو جاده کرد رگ خواب پای را
سر منزل رسایی اندیشه خودیم
در ما گم ست جلوه پی رهنمای را
از پیچ و تاب آز ستوهند سرکشان
انگشت زینهار شمر هر لوای را
حسن بتان ز جلوه ناز تو رنگ داشت
بیخود به بوی باده کشیدیم لای را
گوید تغافل تو که رد کرده توام
از پشت چشم می نگرم پشت پای را
یارب به بال تیغ که پرواز می کند؟
ننگست دوش، فرق بلندی گرای را
گر چشم اشک ازوست وگر سینه آه ازوست
با کیست داوری دل دردآزمای را؟
مردم ز فرط ذوق و تسلی نمی شوم
یارب! کجا برم لب خنجرستای را؟
غالب بریدم از همه، خواهم که زین سپس
کنجی گزینم و بپرستم خدای را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیدم بسی زمانه مردآزمای را
سازنده نیست هیچ امیر و گدای را
جز باد و دم ترنم این تنگنای نیست
چون غلغل تهی نفس تنگنای را
چندین مکن دماغ به کافور و مشک، تر
[...]
بشنو ز من ترانه غیرت فزای را
گر مردی ای سپند، نگه دار جای را!
سختی پذیر باش گر اهل سعادتی
کز استخوان گزیر نباشد همای را
هر چند سر به دامن محمل گذاشته است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.