خوشا حالم تن آتش بستر آتش
سپندی کو که افشانم بر آتش
ز رشک سینه گرمی که دارم
کشد از شعله بر خود خنجر آتش
به خلد از سردی هنگامه خواهم
برافروزم به گرد کوثر آتش
خنک شوقی که در دوزخ بغلتد
می آتش شیشه آتش ساغر آتش
دلی دارم که در هنگامه شوق
سرشتش دوزخ ست و گوهر آتش
به سان موج می بالم به طوفان
به رنگ شعله می رقصم در آتش
بدان ماند ز شاهد دعوی مهر
که ریزد از دم افسونگر آتش
دلم را داغ سوز رشک مپسند
مزن یارب به جان کافر آتش
چهارست آن که هر یک را از آن چار
بود از ناخوشی آبشخور آتش
قمر در عقرب و غالب به دهلی
سمندر در شط و ماهی در آتش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر دیدار تو باشد در آتش
نهم دو چشم بینایم بر آتش
خرامان آمد از می در سر آتش
چو او آمد درآمد از در آتش
بنفشه کرده خندان بر بناگوش
چو بر طرف کله نیلوفر آتش
ز رنگ آمیزی آن زلف و رخسار
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.