نفس را بر در این خانه صد غوغاست پنداری
دلی دارم که سرکار تمناهاست پنداری
حباب از فرق عشاق ست و موج از تیغ خوبانش
شهادتگاه ارباب وفا دریاست پنداری
به گوشم می رسد از دور آواز درا امشب
دلی گم گشته ای دارم که در صحراست پنداری
ازو باور ندارد دعوی ذوق شهادت را
نگاهش با رقیب و خاطرش با ماست پنداری
در و دیوار را در زر گرفت آه شرربارم
شب آتش نوایان آفتاب انداست پنداری
فدایش جان که بهر کشتنم تدبیرها دارد
عتاب من به بخت خویشتن بیجاست پنداری
گرستیم آنقدر کز خون بیابان لاله زاری شد
خزان ما بهار دامن صحراست پنداری
جنون الفت همچون خودی دارد تماشا کن
شکست صد دل از رنگ رخش پیداست پنداری
نوید وعده قتلی به گوشم میرسد غالب
لب لعلش به کام بیدلان گویاست پنداری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری
رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
قدم بالای چون سرو تو خم کردست و این مشکل
که بالای تو گر گوید: نکردم، راست پنداری
دمی نزدیک مهجوران نیایی هیچ و ننشینی
[...]
نمی پرسی ز غمناکان، دلت شاد است پنداری؟!
ز فکر بیدلانت، خاطر آزاد است پنداری
چنان ترسیده چشمم از گرفتاری درین گلشن
که شاخ گل بچشم دست صیاد است پنداری
نشد از خنده ی خسرو، تسلی خاطر شیرین؛
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.