گنجور

 
غالب دهلوی

از تست اگر ساخته، پرداخته ما

کفری نبود مطلب بی ساخته ما

پرورده نازیم به رحمتکده عجز

بر پای تو باشد سرافراخته ما

هم طرحی سودازدگان تو بلا شد

کاشانه اغیار برانداخته ما

در عشق تو بر ماست دیت اهل نظر را

ابروی تو تیغ به خیال آخته ما

حیرانی ما آینه شهرت یارست

شد جاده به کویش نفس باخته ما

وقتست که چون گرد ز تحریک نسیمی

ریزد پر و بال از قفس فاخته ما

بودیم نظرباز و تو بر دل زده ای باز

ای دیده نوازش ز تو ننواخته ما

هر جاده که از نقش پی تست به گلشن

چاکی ست به جیب هوس انداخته ما

غالب مدم افسون اقامت که بلایی ست

دیوانه از بند برون تاخته ما