باده پرتو خورشید و ایاغ دم صبح
مفت آنان که درآیند به باغ دم صبح
آفتابیم، به هم دشمن و همدرد ای شمع
ما هلاک سر شامیم و تو داغ دم صبح
بعد آنان که قریب اند به ما نوبت ماست
آخر کلفت شبهاست فراغ دم صبح
زین سپس جلوه خور جای چراغان گیرد
شب اندیشه ز ما یافت سراغ دم صبح
پیش از این باد بهار این همه سرمست نبود
شبنم ماست که تر کرده دماغ دم صبح
سخن ما ز لطافت همه سر جوش میی ست
که فرو ریخته از طرف ایاغ دم صبح
ذوق مستی ز هماهنگی بلبل خیزد
مفگن آواز بر آواز کلاغ دم صبح
حق آن گرمی هنگامه که دارم بشناس
ای که در بزم تو مانم به چراغ دم صبح
بوی گل گرنه نوید کرمت داشت چه داشت؟
ای به شب کرده فراموش جناغ دم صبح
غالب امروز به وقتی که صبوحی زده ام
چیدهام این گل اندیشه ز باغ دم صبح
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.