رفتم که کهنگی ز تماشا برافگنم
در بزم رنگ و بو نمطی دیگر افگنم
در وجد اهل صومعه ذوق نظاره نیست
ناهید را به زمزمه از منظر افگنم
معشوقه را ز ناله بدان سان کنم حزین
کز لاغری ز ساعد او زیور افگنم
هنگامه را جحیم جنون بر جگر زنم
اندیشه را هوای فسون در سر افگنم
نخلم که هم به جای رطب طوطی آورم
ابرم که هم به روی زمین گوهر افگنم
با غازیان ز شرح غم کارزار نفس
شمشیر را به رعشه ز تن جوهر افگنم
با دیریان ز شکوه بیداد اهل دین
مهری ز خویشتن به دل کافر افگنم
ضعفم به کعبه مرتبه قرب خاص داد
سجاده گستری تو و من بستر افگنم
تا باده تلخ تر شود و سینه ریش تر
بگدازم آبگینه و در ساغر افگنم
راهی ز کنج دیر به مینو گشاده ام
از خم کشم پیاله و در کوثر افگنم
منصور فرقه علی اللهیان منم
آوازه «انا اسد الله » درافگنم
ارزنده گوهری چو من اندر زمانه نیست
خود را به خاک رهگذر حیدر افگنم
غالب به طرح منقبت عاشقانه ای
رفتم که کهنگی ز تماشا برافگنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.