دماغ اهل فنا نشئه بلا دارد
به فرقم اره طلوع پر هما دارد
به وعده گاه خرام تو کرد نمناکم
بیا که شوقم از آوارگی حیا دارد
گشاد شست ادای تو دلنشین منست
اگر خدنگ تو در دل نشست جا دارد
ز من مترس که ناگه به پیش قاضی حشر
هجوم ناله لبم را ز ناله وا دارد
دلم فسرد بیفزا به وعده ذوق وصال
چراغ کشته همان شعله خونبها دارد
تپم ز رشک، همانا به جستجوی کسی ست
که خور ز تاب خود آتش به زیر پا دارد
پی عتاب همانا بهانه می طلبد
شکایتی که ز ما نیست هم به ما دارد
خوش ست دعوی آرایش سر و دستار
ز جلوه کف خاکی که نقش پا دارد
ز جور دست تهی ناله از نهادم جست
نیی که برگ ندارد همان نوا دارد
ز سادگی رمد از حرف عشق و من به گمان
که دوست تجربه ای دارد از کجا دارد
به خون تپیدن گلها نشان یکرنگی ست
چمن عزای شهیدان کربلا دارد
فغان که رحم بدآموز یار شد غالب
روا نداشت که بر ما ستم روا دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مها به دل نظری کن که دل تو را دارد
به روز و شب به مراعاتت اقتضا دارد
ز شادی و ز فرح در جهان نمیگنجد
دلی که چون تو دلارام خوش لقا دارد
ز آفتاب تو آن را که پشت گرم شود
[...]
خدایگان جهان رکن دین عمیدالملک
توئی که چرخ به جاه تو التجا دارد
قضا به هرچه اشارت کنی مطیع شود
قدر به هرچه رضا باشدت رضا دارد
کسیکه پرتو رای تو در ضمیر آرد
[...]
بساط زرکش شاهی چه نقش ما دارد
تن برهنه ما نقش بوریا دارد
بکش ز نطع امل پاکزین عمل عیسی
ز گرد بالش خورشید متکا دارد
به دست راحت اقبال دهر غره مشو
[...]
دل شکسته ما گنجی از وفا دارد
بخر شکسته ما را که سودها دارد
مکن کناره ز عاشق اگرچه درویش است
که پرتو نظرش فیض کیمیا دارد
جفا و خشم تو ما را وفا و مهر افزود
[...]
زهی جمال و ملاحت که یار ما دارد
هزار عشوه و ناز و کرشمه ها دارد
بنور طلعت خوبش چه دل که حیرانست
بدام زلف چه جانها که مبتلا دارد
جمال بیحد و مهر و وفای بی غایت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.