تیغت ز فرق تا به گلویم رسیده باد
شوخی ز حد گذشت زبانم بریده باد
گر رفته ام ز کوی تو آسان نرفته ام
این قصه از زبان عزیزان شنیده باد
مردن ز رازداری شوقم نجات داد
صد رنگ لاله زار ز خاکم دمیده باد
نغزی و خودپسند ببینم چه می کنی؟
یارب به دهر همچو تویی آفریده باد
بر روی و موی پرتو بینش نتافته ست
در عرض شوق دیده طلبکار دیده باد
آتش به خانمان زده ای خواست صرصری
گفتم نسیم گفت به گلشن وزیده باد
مرگم امان دهاد که از شوق برخورم
این شعله همچو خون به رگ خس دویده باد
ذوقی ست همدمی به فغان بگذرم ز رشک
خار رهت به پای عزیزان خلیده باد
چون دیده پای تا به سرم تشنه کسی ست
دل خون شواد و از بن هر مو چکیده باد
غالب شراب قندی هندم کباب کرد
زین بعد باده های گوارا کشیده باد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صیّت چو نور بهمه جا رسیده باد
در سایۀ تو جان جهان آرمیده باد
طفل امل که شیر مروّت غذای اوست
بر دامن صنایع تو پروریده باد
خاک سم سمند ترا تکیه گاه ناز
[...]
در باغ دولتت گل شادی دمیده باد
بر درگهت نسیم سعادت وزیده باد
هرکو نخواهدت چو سمن تازه روی و شاد
همچون بنفشه چهره کبود و خمیده باد
ور غنچه را ز مهر تو آکنده نیست دل
[...]
دل مایل تو شد که سیه رو چو دیده باد
خون گشته قطره قطره ز مژگان چکیده باد
جان نیز گشت پیرو دل کز ره اجل
خاری به پای بیهوده گردش خلیده باد
تن هم نمیکشد ز رهت پا بگفت من
[...]
بینم اگر به جز تو زیانم بدیده باد
گویم اگر بجز تو زبانم بریده باد
گر جز به دام زلف تو گیرد دلم قرار
از دام جسم طایر روحم پریده باد
بندم اگر به دلبر دیگر بجز تو دل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.