سحر دمیده و گل در دمیدنست مخسپ
جهان جهان گل نظاره چیدنست مخسپ
مشام را به شمیم گلی نوازش کن
نسیم غالیه سا در وزیدنست مخسپ
ز خویش حسن طلب بین و در صبوحی کوش
می شبانه ز لب در چکیدنست مخسپ
ستاره سحری مژدهسنج دیداریست
ببین که چشم فلک در پریدنست مخسپ
تو محو خواب و سحر در تأسف از انجم
به پشت دست به دندان گزیدنست مخسپ
نفس ز ناله به سنبل درودنست بخیز
ز خون دل مژه در لاله چیدنست مخسپ
نشاط گوش بر آواز قلقلست بیا
پیاله چشم به راه کشیدنست مخسپ
نشان زندگی دل دویدنست مایست
جلای آینه چشم دیدنست مخسپ
ز دیده سود حریفان گشودنست مبند
ز دل مراد عزیزان تپیدنست مخسپ
به ذکر مرگ شبی زنده داشتن ذوقیست
گرت فسانه غالب شنیدنست مخسپ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.