گنجور

 
غالب دهلوی

در تابم از خیال که دل جلوه گاه کیست؟

داغم ز انتظار که چشمش به راه کیست؟

از ناله خیزی دل سختش در آتشم

کاین سنگ، پر شرر ز هجوم نگاه کیست؟

چشمش پر آب از تف مهر پریوشی ست

من در گمان که از اثر دود آه کیست؟

ظالم تو و شکایت عشق این چه ماجراست؟

باری به من بگو که دلت دادخواه کیست؟

در خود گم ست جلوه برق عتاب تو

این تیرگی به طالع مشت گیاه کیست؟

نیرنگ عشق شوکت رعنایی تو برد

در طالع تو گردش چشم سیاه کیست؟

گوید ز عجز چون تو خداناشناس حیف

با چون خودی که داور گیتی گواه کیست؟

با این همه شکست درستی ادای اوست

رنگ رخت نمونه طرف کلاه کیست؟

با تو به پند حرف به تلخی، گناه من

با من به عشق غلبه به دعوی گناه کیست؟

غالب کنون که قبله او کوی دلبری ست

کی می رسد بدین که درش سجده گاه کیست؟