گر نه نواها سرودمی چه غمستی؟
من که نیم گر نبودی چه غمستی؟
زنگ زدودن نبرد ز آینه کلفت
گر همه صورت زدودمی چه غمستی؟
گر غم دل بودمی که تا دم مردن
هم به خود از خود فزودمی چه غمستی؟
بخت خود ار بودمی که تا به قیامت
بی خبر از خود غنودمی چه غمستی؟
نی به سخن مزد نی ستایش اگر من
کشت کدیور درودمی چه غمستی؟
نیست مشامی شمیم جوی، اگر من
غالیه چندین نسودمی چه غمستی؟
چون در دعوی توان به لغو گشودن
من به هنر گر گشودمی چه غمستی؟
چون دل یاران توان به هزل ربودن
من به سخن گر ربودمی چه غمستی؟
گر به مثل لال گشتمی که سخنها
گفتمی و خود شنودمی چه غمستی؟
گر به سخن مست گشتمی که به مستی
گفته خود را ستدومی چه غمستی؟
حیف ز عیسی که دور رفت وگر نه
معجزه دم نمودمی چه غمستی؟
آه ز داوود کان نماند وگر نه
ناله به لحن آزمودمی چه غمستی؟
قافیه غالب چو نیست پرس ز عرفی
«گر من فرهنگ بودمی چه غمستی؟»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در قالب سوال و جواب به بررسی مسایل مختلف زندگی و احساسات انسانی میپردازد. شاعر از خود میپرسد اگر نباشد یا حضور نداشته باشد، چه اهمیتی دارد و آیا غمی وجود دارد؟ او به وصف زیباییها و غمهای زندگی پرداخته و تأکید میکند که حتی اگر نتواند به خوبی بیان کند یا به درستی احساساتش را منتقل کند، باز هم ارزش زندگی و فراق را نمیتوان نادیده گرفت. در نهایت، شاعر به مسأله قدرت کلمات و تأثیر آنها اشاره میکند و یادآور میشود که خود و احساساتش در این دنیا چگونه میتوانند نقش مهمی ایفا کنند، حتی اگر به نظر بیاهمیت بیایند.
هوش مصنوعی: اگر آوازها و نغمهها را نمیخواندم، چه مشکلی بود؟ من که وجود ندارم، اگر نبودم، چه دردی داشت؟
هوش مصنوعی: اگر همه زشتیها و ناپاکیها را از چهره آینه پاک کنم، آیا درد و غم تو برطرف خواهد شد؟
هوش مصنوعی: اگر غم در دل داشتم که تا لحظه مرگ هم از آن کاسته نمیشد، چه نیازی به غم و اندوه داشتن است؟
هوش مصنوعی: اگر قدرت و شانس من این بود که تا روز قیامت بیخبر از خودم در آرامش زندگی کنم، چه نگرانیای داشتم؟
هوش مصنوعی: در سخن من نه پاداشی وجود دارد و نه ستایشی؛ اگر من کدیور را بپرورانم، چه غمی بر دل دارم؟
هوش مصنوعی: اگر بوی خوش گلزاری در مشامم نیست، پس چرا غمگینم که عطر گلها به من نمیرسد؟
هوش مصنوعی: در صورتی که بتوانم در بحثی بیدلیل و بدون پایه و اساس صحبت کنم، اگر بخواهم با مهارت و هنر خود این کار را انجام دهم، چه دلیلی برای نگرانی وجود دارد؟
هوش مصنوعی: چون دوستانم به شوخی و بازی سرگرم شدند، اگر من هم با حرفهایم آنها را از جدی بودن خارج میکردم، چه اشکالی داشت؟
هوش مصنوعی: اگر مثل یک فرد لال میشدم و فقط به سخنانی که گفتم گوش میدادم، چه اهمیتی دارد؟
هوش مصنوعی: اگر در حال صحبت کردن مست شدم و آنچه را که تحت تأثیر مستی گفتم، از خودم دانستی، دیگر چه غمی وجود دارد؟
هوش مصنوعی: کہ عیسی دور رفته وگرنه من هم کاری میکردم و معجزهای نشان میدادم. حیف است که او نیست تا معجزهای از من ببینید و از غم رها شوید.
هوش مصنوعی: ای کاش صدای داوود باقی میماند، وگرنه نالههایم را با آهنگی دلنشین میخواندم. چه اندوهی به دل دارم!
هوش مصنوعی: هرگاه که قافیه و وزن شعر مناسب نباشد، نباید از عرفی بپرسی که اگر من فرهنگ علمی و فهمیدگی داشتم، چه نیازی به غم و ناراحتی بود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.