از وهم قطرگی ست که در خود گمیم ما
اما چو وارسیم همان قلزمیم ما
در خاک از هوای گل و شمع فارغیم
از توسن تو طالب نقش سمیم ما
تمکین ما ز چرخ سبکسر به باد رفت
خوش دستگاه انجمن انجمیم ما
مردم به کینه تشنه خون همند و بس
خون می خوریم چون هم از این مردمیم ما
از حد گذشت شمله دستار و ریش شیخ
حیران این درازی یال و دمیم ما
دستت ز ما بشوی مسیحا که زیر خاک
آب از تف نهیب صدای قمیم ما
پنهان به عالمیم ز بس عین عالمیم
چون قطره در روانی دریا گمیم ما
ما را مدد ز فیض ظهوری ست در سخن
چون جام باده را تبه خوار خمیم ما
غالب ز هند نیست نوایی که می کشیم
گویی ز اصفهان و هرات و قمیم ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.