چون عذار خویش دارد نامه اعمال ما
ساده پرکار فراوان شرم اندک سال ما
میل ما سوی وی و میلش به سوی چون خودی ست
آرد از خود رفتنش ناگه به استقبال ما
حال ما از غیر می پرسی و منت می بریم
آگهی باری که آگه نیستی از حال ما؟
عیش و غم در دل نمی استد خوشا آزادگی
باده و خونابه یکسانست در غربال ما
نقش ما در خاطر یاران دژم صورت گرفت
بس که رو در هم کشید آیینه از تمثال ما
نیشتر سازید و بگدازید هر جا تیشه ای ست
خون گرم کوهکن دارد رگ قیفال ما
ما همای گرم پروازیم، فیض از ما مجوی
سایه همچون دود، بالا می رود از بال ما
خضر و در سرچشمه حیوان فرو غلتیدنش
لغزش پایی ست کش رو داده در دنبال ما
خاک را از ابر ادرار معین داده اند
بی می پارینه بر ما رانده اند، امسال ما
با چنین گنجینه ارزد اژدهایی همچنین
حلقه بر گرد دل ما زد زبان لال ما
جان غالب تاب گفتاری گمان داری هنوز؟
سخت بیدردی که میپرسی ز ما احوال ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قرعه و تسبیح را محرم نداند حال ما
هست بر سی پاره دل ها مدار فال ما
پشت ما بر خاکساری، روی ما در بی کسی
وای بر آن کس که افتاده است در دنبال ما
گردبادی را که می بینی درین دامان دشت
[...]
خامه بیجا میکند، عرض شکست حال ما
هر شکنج نامه سطری باشد از احوال ما
گرچه پیشاییش ما را نیست دود مشعلی
نیست دود آه مظلومی هم از دنبال ما
پایه این دولت از تخت سلیمان برتراست
[...]
غارت غارتگران شد مال بیت المال ما
با چنین غارتگرانی وای بر احوال ما
اذن غارت را به این غارتگران داده است سخت
سستی و خون سردی و نادانی و اهمال ما
زاهد ما بهر استبداد و آزادی به جنگ
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.